استفتاف
وارد پارک شدیم
تو به من پاشیدی
من به تو پاشیدم
و نمی دانستیم
آب پاشی جُرم است
وعبور از نُرم است
صاحب پارک رسید
و سراسیمه به سوی تو دوید
خم شد و اسلحه را دست تو دید
زیر لب گفت زکی
بعد غش غش
... دیدن ادامه ››
خندید
همه یک دفعه به هم خیره شدیم
این به آن چشمک زد
آن به این چشمک زد
"لشکر ما را باش"
طرف از ماست بپاش
من به او پاشیدم
تو به او پاشیدی
ناگهان از سه طرف ریخت پلیس
یک نفر گفت رییس...
من گرفتم جلوی خشم خودم را تو ولی
عصبانی شدی و داد زدی
تُف به گور پدرِ ... گفتم هیس
تُف نکن لامصّب
که اگر تُف بکنی
متهم خواهی شد
به براندازی خیس!
تو به وضعیت ما پی بردی
و تفُت را خوردی
گرچه جانکاه و توانفرسا بود
و برایم تُف سربالا بود
تلخ یا شیرین
خوب یا بد
هر چی
چند ماهی است که القِصه از آن قِصه گذشت
ولی آنچه که مرا تا امروز
سخت می آزارد
اینکه هر روز خدا
از خودم می پرسم
که چرا گفتم هیس
و ندادم به تو مهلت آن روز
دو سه تا تُف بکنی
تو اگر تُف نکنی
من اگر تُف نکنم
چه کسی تُف بکند؟!
تُف به هر چه تُف سر بالا تُف
و همینطور الکی
بیخود و بیجا
تُف
#رحیم_رسولی