درد نوشان زمانی برای زیستن
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
دردنوشان رو به چشم یک کار کلاسیک به تماشا نباید نشست چون ممکنه حظ وافر رو نبرید، مثلا وقتی برای بار سوم رقص سماعه بین هر بخش از نمایش به اجرا رفت این مکرر ترکیب معجون گونه شگفت انگیزه تقدیرگرایی و تصوف احساس دلزدگی در من ایجاد کرد و برای اینکه این خط شکسته نشه چشمام رو بستم و اجازه دادم گوشام ادامه این خط لذت رو دنبال کنه.
دردنوشان رو به چشم یک تراپی به تماشا بنشینید، دردنوشان رو ببینید تا زندگی مجدد درونتون جاری بشه.
عاشقی کردم، کیف کردم و با تک تک سلول
... دیدن ادامه ››
های وجودم به وجد اومدم، بر خلاف هر نمایشی که سکوت لازمه و ادبه با صدای بلند سعدی جانم رو خوندم و بارها و بارها کف زدم.
سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد
حیف که واقعا این کار داره زود تموم میشه، ما مشتاقانه بی تاب حظ بری مجدد و مجددیم و چشم داریم که این لطف رو زود از ما دریغ نکنید.
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
سپاسگزارم
عاشق باشید و مانا .