به نظر من یک نمایش فرم محور بود و در واقع این سوال همیشگی انسان را مطرح میکرد که از کجا امدم و به کجا میروم و ذهن را درگیر این میکرد که وگن شدن در این دوره امکان پذیر است یا فقط یک شعار است و فقط با این شعار میخواهیم توانایی و بودن خودمان را ثابت کنیم و یا واقعا میشود از زنجیره غذایی انسان ها گوشت حذف شود و حالا منظور از این گوشت گوشت کدام موجود زندست
بچه میتواند نماد منجی یا شیاد باشد یعنی هم میتواند کسی باشد که پاکی و ارامش را از انها گرفته یا برایشان یک هدیه الهی بوده است
از جایی که یک تازه وارد را به عنوان بچه قبول میکنند ، دیگر رفتار و اخلاقشان مثل قبل ساده و مهربان نیست ( گمراه شدگان یا هدایت شدگان )
حتی بچه میتواند نمادی از سیب یا گندمی باشد که زندگی ادم و حوا را تغییر داد اما اینکه ادم و حوا رانده شدند یا اگاه شدند ، مسئله ایست که هنوز فلاسفه جواب قطعی برایش
... دیدن ادامه ››
ندارند
این نمایش در واقع تضاد بین اسودگی و اشفتگی را نشان میدهد
و در یک فرم عالی با میزانسن های حساب شده به اجرا رفت
و در قسمتی از نمایش با خراب شدن زنگ در ، درواقع شاید اخطاری برای ساکنین منزل باشد
طبق نظر نیچه اگر بچه را منجی یا ادیان در نطر بگیریم ، چون اصول اخلاقی و دینی با هستی طبیعی ما در تضاد هستند ، انسان را دچار بحران میکند چون مثلا در اخلاقیات به ناتوانان باید کمک کرد اما در زندگی واقعی قانون انتخاب طبیعی ، افراد ضعیف تر را از میان برمیدارد
و همچنین بر اساس نظریات لاکان میشود کفت این زن و مرد خود دچار بحران هویت شدند و در شناخت هویت بچه هم ناتوان هستند
به قول مولانا :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم