در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی روان بُد درباره نمایش مشتبا داداش صیغه‌ای حسین آدیداس: درود و خدا قوت به بازیگران و عوامل عزیز نمایش با احترام به همه ی سلا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:41:31
درود و خدا قوت به بازیگران و عوامل عزیز نمایش
با احترام به همه ی سلایق و نگاه مخاطبان، این متن نظر شخصی بنده است و ممکن است همسو یا مخالف نظر دیگران باشد.
در قلم فرسایی کهبد تاراج می توان امضا و هویتی را دید و شناخت که کمتر نویسنده معاصری اینچنین پایبند به خط و مشی شخصی خود باشد، سلیس و بی تکلف، پیچیده است ولی نیازی به تجسس مو شکافانه ندارد. کافیست چشم و گوش به صحنه بسپاری تا موسیقی کلمات تو را در آغوش خود بگیرد و مرتب نجوای شاعرانگی تاراج را به گوش جان بسپاری. شاید این نمایش از معدود آثار این نویسنده است که در فضای سورئال به نگارش درآمده و با آثار متاخر او فاصله دارد. اما در ورطه دراماتورژی و کارگردانی، نمایش از نمایشنامه پیشی گرفته و این فضای گنگ و کابوس وار را بسط می دهد. کاراکترها از خواب و رویا به برزخ هدایت شده اند، برزخی که نشأت از "بودن یا نبودن" می گیرد. همین امر، عنصر وهم و خیال را تقویت می کند و جهانی انتزاعی برای مخاطب خود پدید می آورد.
در مقام بازیگر کهبد تاراج با تسلطی خوب (که به واسطه تسلط بر نگارش متن است) صحنه داری می کند و اما در مقابل بازی حمیدرضا محمدی عزیز منفعل و خنثی به نظر میرسد، گویی در چیدمان میزانسن ها و طراحی کارگردان اثر تلاش بر این است تا تمرکز مخاطب بر حسین آدیداس باشد تا مشتبا! و اگر تعمد کارگردان چنین نباشد باید به بازی های ناهمگون بازیگران خرده گرفت. همچنین در هنگام ورود به سالن تعاملی (بخوانید تعامل غیر سازنده) با مخاطب شکل می گیرد که رانه و پیش رانه ی معلومی ندارد و حتی این تعامل منجر به خروجی هم نمی شود، یعنی بین مخاطب و تعامل اولیه اجرا (جهت جلوگیری از اسپویل توضیح نمی دهم) سنتز صورت نمی گیرد، این عمل - خواه بار دراماتیک داشته باشد و خواه در جهت ایجاد فضاسازی باشد - کارکرد خود را در بدو ورود به سالن و نشستن بر روی جایگاه تماشاچی از دست ... دیدن ادامه ›› می دهد و گره ای باز نشدنی در ذهن مخاطب پدید می آورد. همچنین به شخصه متوجه "علت" برخی از میزانسن های کارگردان محترم نشدم، گویی برخی از موتیف ها (علی الخصوص سقوط مشتبا) جهت خالی نبودن عریضه است و این موتیف ها (حتی در دیالوگها) از نیمه ی اجرا کارکرد و اثرگذاری خود را از دست می دهد.
القصه ...
طراحی صحنه مینیمال و ساده و کاربردی، طراحی گریم و لباس و پوستر خوب و مطلوب است.
در مجموع نمایشِ روی صحنه به لحاظ ایده ی اجرایی (کارگردانی) و دراماتورژی کمی نامتوازن و الکن به نظر می آید اما قصه، دیالوگها و بازی ها (فارغ از ناهمگونی) نقاط قوت این نمایش به است.
ضمن آرزوی موفقیت برای تک تک اعضای دوست داشتنی این گروه آرزوی اجراهایی پر اقبال و پرشور را دارم و با احترام امتیاز 4 میدهم.
سپهر، حسین بهمنش و امیر مسعود این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید