در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ساقی سلیمانی درباره نمایش فالش: شعر همیشه در مراجعه است روایتِ جذبه‌ی متن در فالش در این یادداشت ک
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 08:14:48
شعر همیشه در مراجعه است
روایتِ جذبه‌ی متن در فالش
در این یادداشت کوتاه چندان قصد نقد و بررسی بازی‌ها ، میزانسن و باقی طراحی‌ها و انتخاب‌ها را ندارم و شاید در همان تحلیل متن از هر کدام سخنی به میان بیاید .
اما متن نمایش فالش که به مخاطب نویدِ یک کمدیِ معاصر را می‌داد ، چطور و چگونه در سطوح بالای استانداردِ ذهنی من امتیاز گرفت ؟
وقتی یک روایت آگاهانه و با پشتوانه‌ای از مطالعات اجتماعی و ادبی و به واقع بینارشته‌ای تدوین می‌شود ، امضاهای مشخصی دارد .
به عنوان مثال تسلط نسبی نویسنده بر ادبیات معاصر را می‌شود در این چهار پرده و سه اپیزود دریافت .
اما اینکه به جای استفاده‌های شعاری ، مثلا گنجاندن کتاب‌های خاصی در صحنه و یا در دستِ کاراکترهای اصلی ، متونِ معاصر را _در اینجا شعر معاصر_در دیالوگ نویسی به خوبی جاگذاری کند ، یعنی روایتِ خود از جهانِ پیرامون ، این جهان پیرامون ادبی ، اجتماعی ، سیاسی و غیره است .
یعنی خلق موقعیت درست ... دیدن ادامه ›› .
شناختِ جامعه و اخص انسان معاصر
در متن فالش شما توسط رامین ، بازیگرِ مرد که سام کبودوند آن را به خوبی از آن خود کرد ، مدام سوپرایز می‌شوید ، نوسان خلقیِ او با متولدخرداد بودن شبیه نشانه گذاری در متن در آمده ، با فکر و برنامه انتخاب شده و در انتخاب بازیگر هم کارگردان‌ها موفق بوده‌اند، سام در نقش رامین توانسته نوسان‌های سریع و شدید خلقیِ خود را باور پذیر ادا کند.
اما آیا انسانِ معاصر ویژگی‌های کاراکترهای این نمایش را داراست یا بزرگ‌نمایی صورت گرفته ؟
باید بگویم با مطالعه در جامعه‌ی آماری کوچک یا بزرگ اطراف ما نه تنها بزرگ‌نمایی صورت نگرفته بلکه گویا اشخاصی از اطراف هر کداممان را فقط بر صحنه برده‌اند و زیر نور صحنه با کمی اکتِ شیرین و طنازانه مخاطب گاهی برای نوعِ طنازی و اغلب برای شناختنِ تیپ‌های شخصیت است که هیجان‌زده می‌شود .
بازی کیمیا خلج و سام کبودوند را در متن‌های طنازانه پیش‌تر دیده بودم و جالب اینکه در هر نقش چنان با کاراکتر یکی می‌شوند که نه تنها شما در لحظه با نقش فعلی آنها همراه شوید ، بلکه سبک بازی آنها هم برایتان نقش‌های دیگر را پس از نمایش مرور کند ، این یعنی بازیِ بازیگران پس ذهن مخاطب رسوب کرده است و امتداد یافته .
در بیان شعر
از ایده تا متن
از متن تا بازی
چه اتفاقی افتاد؟
بازیگران در خواندنِ اشعار انتخاب شده و به کار رفته در متن اگر فقط آکسان گذاری غلط داشتند هم امکان نداشت جذابیتِ آن صحنه‌ها حفظ شود ، اما درستیِ ادای تمام این اشعار و لحن مناسب فضای ایده‌آلی ایجاد کرد که نه تنها قدرت متن بلکه قدرت بازیگران را به نمایش می‌گذاشت .
اینکه از چهره‌های مشهور استفاده نشد ، خودش نقطه‌ی قوت نمایش فالش است اما برای من بسیار اهمیت داشت که کارگردانی مشترک، چنین نتیجه‌ی مطلوبی رقم زده ، این یعنی هنوز افرادی هستند که به کار گروهی چنان ایمان دارند که در تمام سطوحِ یک اثر از خودنمایی و شعار و شلوغ‌کاری پرهیز می‌کنند و با بالا بردنِ کیفیتِ واقعی ، تاثیر گذار خواهند بود .
اتفاق خوبی که اخیرا بیشتر می‌افتد موسیقی در صحنه است .
استفاده از نوازندگان و سازهایی محدود و خلوت در کار به جای آهنگ‌سازی‌های شلوغ و صداگذاری‌های غلط .
از یک سو نوازنده با اثر یکی می‌شود و احساسِ هر اجرا همانجا بازخورد داده می‌شود و از سوی دیگر در مخاطب هم بداهه بودن و زنده بودن اثر بیشتری خواهد گذاشت .
جاذبه‌ی محتوای فکری متن
از نظر محتوایی یک اتفاق دیگر هم افتاده که جالب بود برای من ، آن هم اینکه ما در این نمایش و اپیزودهایش به دنبال مقصر فقدان‌ها نیستیم ، بلکه کشش بازی‌ها و متن ما را فقط به همراهی و بودن وا می‌دارد .
این همان گم شده‌ی متن است
«همراهی »
رامین همراهی می‌خواهد برای رسیدن به ضیافتِ میلادش ، ری‌را از عدم همراهی شکایت دارد ، لاله از به‌هم زدنِ همراهی همچون روحی سرگردان در ضمیر ناخودآگاه متن مانده است با سوال‌های بی جواب ، هلیا سودای همراهی ، او را به بزنگاهی رسانده که به قول شاعر از هر کرانه تیر دعا کرده است روان .
و آغاز و پایان کار با سرودِ تولد باز و بسته می‌شود ، یکی در روشنایی ، یکی در تاریکی صحنه ...
بازیگران ما به غیر از لاله در میان خنده‌های امیدوارانه و سکوت‌های غمزده و مشکوک سرگردانند ، اما لاله که نماد ادبیات و شعر و خط اتصالِ شباهت‌های هر مکاشفه‌ی عاشقانه است ، تنها روح سرگردانِ نمایش است که خودش اعلام می‌کند :
«من در مراجعه‌ام »
عشق همیشه در مراجعه است ، و زیر متن‌های بودنِ لاله شبیهِ تمام شعرها و موسیقی‌هاییست که در آغازِ مکاشفه‌های عاشقانه برای یکدیگر می‌فرستیم و می‌خوانیم و یکدیگر را به همراهی می‌طلبیم ...
و بسیار نکات دیگر که شاید مجال گفتن تمام آنها نبود و باید به تماشا نشست .
#ساقی_سلیمانی
خانم سلیمانی بسیار ممنونم از نگاه عمیق شما. خوشحالم دوست داشتید .
خانم سلیمانی عزیز، ممنون از انرژی و حضور پر مهرتون❤️
محمد لارتی (larty56)
عمق نگاه شما سرکار خانم ساقی سلیمانی بسیار برای من و گروه نمایش فالش ارزشمند و گرانبها و باعث دلگرمی ماست از زبان مخاطب فرهیخته ای مثل شما
سپاسگزارم ❤️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید