نمایش بدی نبود در کل ولی خیلی جای کار داشت هنوز.
متن منسجمی داشت. موسیقی و طراحی صدای حاشیههای نمایش رو پسندیدم. طراحی لباس و نحوه تعویض لباس
... دیدن ادامه ››
خانمها رو دوست داشتم. نور گرم صحنه را دوست داشتم. نمایش سه زمان مختلف در یک صحنه جالب بود فقط برای من که مالتی تسک نیستم سخت بود!
بازیگران خانم و آقای نقش اصلی (مادر - دختر - نوه - پدر - داماد) به نقش خودشان مسلط بودند ولی با هم هنوز هماهنگ و روان و یک دست نشده بودند. نقشهای اضافه و حاشیهای همچون وصلههای ناجوری بود روی اجرا. سایر دست اندرکاران که وظیفه چیدمان صحنه و... را به عهده داشتند از فرط طولانی شدن نمایش دیگه تسلط و هماهنگیشان رو از دست دادند.
بعضی از جزییات صرفا فقط نقش جزییات را داشتند و نقشی در پیش روی داستان یا کمک به گره گشایی یا زیباییهای بصری نداشت.
شخصیت پردازی مادر و دختر خوب نبود به همین دلیلی ذرهای از کارهایی که میکردن یا رفتارهایی که انجام میدادند طبیعی یا قابل درک نبود و روابط فرعیشان بسیار گنگ بود، درست برعکس نوه. شخصیت پردازی دختر نسل سوم خوب و کامل بود.
مشکل بزرگ دیگر این نمایش زمان طولانی و بی هدف و بی ثمرش بود. این زمان طولانی فقط صرف اضافه گویی شده بود طوری که صرفا باعث شد عوامل، بازیگران فرعی و تماشاگران خسته بشن و جذابیت قصه و زیباییهای صحنه بی ارزش بشه.
دو تا مساله اساسی و آزاردهنده:
- خرگوش بی نوا رو رها کنید. به زور لازم نیست ازش بازی بگیرید، لمسش کنید و اذیتش کنید.
- یه فکری به حال تق تق بی مورد کلید چراغ های صحنه بکنید. عجیب بود واقعاً.