نمایش بچه را می توان از حیث محتوا کپی ناقصی از فیلم «مادر» آرونوفسکی دانست... نمایش بچه اساساً به ماجرای خلقت به صورتی نمادین می پردازد. آدم و هوایی تک افتاده در جهان و فرزند کشی و برادر کشی (قتل هابیل به دست قابیل) یا به تعبیری دیگر «دیگرکشی» که به نوعی روایت انجیلی از «گناه نخستین» است. پرهیز از خوردن گوشت همان پرهیز از میوه ممنوعه ای است که اکنون کشتن دیگری است. زمانی که قبح جنایت ریخته می شود و انسان در کالبد گرگی زاده می شود که اقتضای طبیعتش کشتن می شود. به تعبیر هابز فیلسوف انگلیسی در کتاب لوییتان «انسان گرگ انسان است». بشری که ادیان هم نمی تواند با اذکار و ادعیه سر به راهش کند، و تنها رها می شود تا یا بکشد یا کشته شود. بشری که کائنات برایش عیسی می فرستد و به چارمیخ آویزانش کرده به صلیبش می کشد!
اینجاست که انسان مرز واقعیت و خیال را با کم رنگ شدن کیستی خود گم می کند؛ و به قول هایدگر یک بار دیگر به جای پاسخ دادن به پرسشی درست باید رسید که این «من» که هستم به واقع کیست و چیست؟ آیا جهان برای من امری فانتازمیک است و یا واقعیتی تروماتیک؟ رسیدن به پرسشی که از پاسخش مهم تر است.
نمایش «بچه»، نمایشی است که در فُرم و اجرا موفق عمل کرده، طراحی صحنه خوشبختانه از آن مینیمالیسم مُد شده فاصله گرفته و با یک صحنه نسبتاً قابل قبول مواجهیم که البته امکانات سالن هم بعید بود امکان پرداخت جزئیات بیشتری را در طراحی صحنه به کارگردان و تیم فنی می داد. از نور به خوبی برای پرش ها و برش های در روایت استفاده شده است و بازی ها نسبتاً قابل قبول از آب درآمده است که جای تبریک دارد. اما از نکات مثبت بگذریم کار در چند حوزه دچار مشکل است: نخست اینکه در «روایت گری» ناقص عمل کرده، بعضاً بازی های اضافه در کار حوصله سر بر می شود، به دلیل درماندگی نمایش بچه در انتخاب ژانر نتوانسته به یک ژانر
... دیدن ادامه ››
مشخص (علی رغم ادعای سوررئالیسم گفته شده) پایبند بماند و روایت کار بسیار الکن شده است. در نهایت اما من دیدن «نمایش بچه» را بدون هیچ تعارفی برای علاقمندان به تئاتر بسیار توصیه می کنم و آرزوی موفقیت برای کارگردان و تیم بازیگری و اجرایی را دارم.