زمان کمه وقت ندارم دعوا کنم
زمان کمه وقت ندارم به فلسفه فکر کنم
زمان کمه
حتی وقت ندارم نگران نسلم باشم
زمان کمه
ولی میخوام برم دنبال آرزوم
مهم نیست راه دوره
مهم نیست وقت کمی دارم
مهم نیست اگه ناتوانم
من میروم
حرکت میکنم
و خوشحال خواهم بود
من به کلام بازدارنده مردم بی توجهم
اینها اولین کلماتی بودند که با پایان نمایش در ذهنم نقش بست