من و تو چه بی کسیم وقتی تکیه مون به باده...
شالهنگ را در یک شب گرم دیدم و من معمولا عادت دارم که نقد خودم رو از پوستر شروع کنم .
پوستر نمایش یک حسن داشت تو برخی از نمایشنامه ها گاهی چند کار گرافیکی هست آنچه در تیوال است با پوستر در سالن متفاوتند ( برخلاف این نمایش) و مرا گاهی سردرگم می کنند عوامل پوستر چمدانی در. ساحل دوسه شلوار لی با کارتی در جیب یکی شأن و یک عروسک کهنه یک پیراهن گلدار سفید و یک رنده‼️ و در کنارش آینه ای که در دوردست عکس بادبادک نارنجی ای در هوا در آن است .
طرح با داستان نه خیلی دور است نه خیلی نزدیک. اسم ها و نوشته ها خوب روی طرح خوانده می شوند و طرح اصلا از نظر چاپی ایرادی ندارد اما کمی در رساندن مفهوم از نظر من ناتوان بوده ( نظر شخصی).
به باور من قرن بیست و یکم برای همه انسانهایی که بخواهند نقش مرشد و راهنما را بازی کنند دوران سختی خواهد بود. اگر شیوانا ( دانای افسانه ای سرزمین های شرقی) در این قرن با این شبکههای اجتماعی زندگی می کرد شاید دیگر نمی توانست این چهره عاری از خطا را داشته باشد.
در واقع ما در قرن بیست و یکم همانقدر که می توانیم دانا و توانا باشیم ،ممکن است احمق ، تنها و ناتوان هم خواهیم بود.
هیچ شخصیتی در طول
... دیدن ادامه ››
این نمایش سفید نخواهد ماند ، هر شخصیتی در لحظهای سقوط می کند.احتمالا به زعم نویسنده اثر انسان می تواند نقطه سفیدی در قلبش نداشته باشد. اما امکان ندارد که انسانی فاقد سیاهی باشد.
شخصیت ها هریک اسیر و زندانیان دیگری هستند . درست لحظه ای که همه غوطه ور در میان تنهایی و بی آبرویی رو شدن دستانشان هستند ناگهان توطئه ای علیه آخرین معصوم نمایش رو می شود .
هیچکس نمی تواند به کسی در این جمع تکیه کند یا به طور کامل از او بگریزد . همان کس که در صحنه قبلی به او تاختند حالا در صحنه بعدی باید به آغوشش پناه برد‼️
اگر هیچکس بیگناه نیست و هیچ کس هم الزاما گناهکار نیست .فقط هر دو طرف ماجرا تصمیم گرفتند اول به باد تکیه کنند .
نمایش پر از فریادها و خشم هاییست که از بازیگران بیرون می ریزد و چون دیدم برخی از مخاطبان به این نوع نمایش ها علاقه ای ندارند. توصیه می کنم این عزیزان در شب های بعدی( به شرط تمدید نمایش) نیایند.
انسان در قرن بیست ویک باید برای تنهایی های خود راهی بیابد .وگرنه طولی نخواهد کشید که ابزارهای قرن بیست ویک مارا خواهند بلعید .