اولش فکر میکردم یه نمایش سادست ... مثل نمایشای قبلی ای که دیدم اما پختگی بازیگرا و کارگردان منو توی قصه غرق کرد جوری که نفهمیدم کی تموم شد...احساساتی که به نمایش کشیدن،اکتاشون، همه چیِ همه چی به طرز عجیبی قشنگ بود...از سکانسای مورد علاقم سکانس غریب و خواهرش...خواهر غریب و پدر غریب واقعا کاش میتونستم این دو شب آخر رو هم باز برای بارها ببینم و باز لذت ببرم:))))
و درآخر همیشه سه ضرب است؛تق،تق،تق