برای دیدنش لحظه شماری میکردم، وقتی رسیدم ساعت ۶:۰۵ بود، درهارو بسته بودن نمایش هم شروع شده بود، من تنها نبودم، چند نفری میشدیم، کی ورود دادن؟ چطور همه سر جاهاشون مستقر شدن، با نظم و بدون اتلاف وقت؟!!!
چطور تهران پاریس تهران با تاخیر شروع شد؟ همینطور آتی ساز و محیط زیست؟
چرا هروقت من سر موقع میرسم نه تنها با تاخیر ورود میدن، بلکه تا اواسط نمایش تماشاگر میفرستن تو، اما هر وقت چند دقیقه دیر رسیدم ( با احتساب درنظر گرفتن تاخیر در ورود، اتفاق همیشگی )، نمایش شروع شده و بازیگرا و تماشاگران تو تمرکز هستن با ورود ما چند نفر تمرکزشون میریزه بهم و کن فیکن میشه و غیره و غیره و غیره
بار دوم بود این اتفاق برام افتاد، دفعه اول سر انسان اسب تو شهرزاد، دفعه دوم امروز تو ملک، هردوفعه بدجور دلم شکست، تئاتر آخرین دلخوشی من تو این روزمرگی های تلخ بود که از چشمم افتاد
مسئولین سالن ملک با منت یک روز دیگه رو میخواستن مارو مهمون کنن اونم نه روی همین صندلیا، روی صندلیهای خارج از ظرفیت!!! اما برا من مهم بود اگه قراره یه روز دیگه برنامه هامو تغییر بدم حداقل روی همین شماره و ردیف از صندلی باشم چون قطعا این صندلی خریداری شده من امروز
... دیدن ادامه ››
خالی نمونده
میدونم نه برای سالن دارها و نه برای دست اندرکارهای هنر و صنعت تئاتر مهم نیست این مسئله، اینکه من با توجه به خاطره بد امروز کلا قید این فوق برنامه رو زدم، وقتی نظمی برای شروع نمایش نیست، یه دفعه سر موقع شروع میشه یه دفعه با تاخیر شروع میشه من یکی دلسرد شدم، ترجیح میدم پولمو برای تفریحات سطحی مثل چیپس و ماست موسیر و بال کبابی خرج کنم تا خوراک فرهنگی !!!
هنر عزیز تئاتر خداحافظ برا همیشه ...