مدرسه تربیت داستان یک پدر و دختر است. پدر عضو هیئت مدیره دبیرستانی است که دختر در آن تحصیل میکند. پدر در پی پیداشدن مواد مخدر در کیف دخترش در
... دیدن ادامه ››
ابتدا در نقش مربی و در ادامه در نقش پدر، سعی در پیدا کردن علت وجود آن دارد.
نمایش با نگاهی رئال سعی دارد به زندگی شهری خانواده های امروز و تقابل آنها با فرزندان بپردازد. فرزندانی که برای دستیابی به حق خود (به طور مثال عدم تفتیش کیفها) فریاد میزنند. تجربه میکنند و خواستار شفافیت و صداقت اند.
صحنه نمایش، اتاق دفتر پدر در مدرسه را بازنمایی میکند با کرکره هایی آویزان در جلوی صحنه که گویی تماشاگر از پشت پنجره با دوربین خود از بیرون شاهد گفتگوی پدر و دخترش است. پنجرهای از هزاران پنجره موجود در شهر که پشت هریک قصهای تلخ یا شیرین، تکراری یا تازه وجود دارد.
بازی ها بر پایه دیالوگ گویی است که در ابتدا به صورت جدل و بحث و در ادامه به شکل گفتگو پیش میرود اما در کلیت نمایش ادای کلمات به صورت زمزمه و آهسته و آرام است به طوریکه کلمات(خصوصاً نقش پدر) در جاهایی به سختی شنیده میشود. اجرای بازیگر نقش شیدا نیز یکدست نیست و در بعضی صحنه ها(مثل خندیدن به حرکت پدر، لگد به کوله پشتی) متزلزل دیده میشود.
گفتگوهای شیدا و پدرش ابتدا حول موضوع مواد، مدرسه و آموزش شیدا بوده و کم کم به سمت مسائل خانواده و جدایی پدر و مادر و رابطه جدید پدر پیش میرود. در این اثنا نیز جای نشستن شیدا و پدرش نیز عوض میشود، گویی هر کدام به نوبت در مقام پرسشگر و پاسخگو قرار میگیرند. با این همه کلیت داستان قوام و وزن زیادی نداشته حرف تازهای ارائه نکرده و بعد از اتمام هم درگیری ذهنی و تامل ایجاد نمیکند. حتی جدای از متن، اجرا نیز به جز چند مورد کوچک افت و خیز نداشته و خالی از کشش و همراهی پیش می رود.
کارگردان در چند صحنه تعلیق هایی طراحی کرده است که تمرکز و توجه را به سمت موضوع مورد بحث کشانده و برآن تاکید نماید که با پخش افکت بلند صدایی از محیط آن را از کلیت نمایش تفکیک مینماید. اما هرچند ایده این تعلیقها جذاب است ولی از آنجا که خود نمایش بی رمق بوده و هیجان و ضرب آهنگ کمی دارد این استاپ ها همچون سکته ای نامتجانس در میانه نمایش بوده ، کارکرد ندارد و به نوعی به بدنه نمایش نمیچسبد.
در مجموع نمایش مدرسه تربیت هرچند موضوع و دغدغه به روز و کنشگری را دنبال میکند اما تا یک اجرای موفق و درگیر کننده فاصله دارد.