روایت نوجوان امروز است. باهوش، آگاه به حقوق خود؛ آن که مظلوم واقع نمی شود. آن که تغییر جایگاه می دهد؛ از متهم به قاضی. با این ویژگی ها به مصاف محیط آموزشی مریض و خانواده ی طوفان زده
می رود. در نهایت شیدا پیروز این گفت و گو است. لبخند به لب در رفت و آمد است. شاید برای همراه کردن پدر/مدیر با خود. شاید مردد است در رفتن یا ماندن و شاید از سر وابستگی است .....
عباس جمالی درجه یک است. نویسنده خوب و بازیگر بسیار خوب. مولفه های شخصیت، مدیریت و پدرانگی بیشتر در بازی نمود داشت تا متن. از صدف آب باز باید گفت. بازیگر با استعداد، همچون شیدا امیدوار به آینده. هر چه از کار می گذشت بیشتر دوست داشتنی می شد. بیشتر سرنوشت و راز گشایی کاراکتر ها اهمیت پیدا می کرد. در مجموع نمایشی بزرگ بود در سالنی کوچک.
بماند به یادگار:
اونا حق ندارن کیفا رو بگردن. تو هم باید امضا
می کردی که حق ندارن.