خسته نباشید به گروه.
- نمایه ای فرنگی از عقل (عشق، وجدان، تعهد و…) و جهل(ابتذال، خودخواهی، اعتیاد و…)
- باطن داستان مستهجن است اما در ظاهر ابتذالی میشه گفت دیده نمیشود ( هُنَــرِ هُـنَـر)
- بازیها خوب ( حوصله سر بر نبود).
- اِلِمانهای تصویری و دکوری و لباس به فراخور
(اگر اشیاء جایزه داشتند، به والهنگ می باید).
- پیرزاده، شاید کمی در سایه ی بِنام بودن دو نفر دیگر یا شاید هم اقتضای نقشش، ذهنم کمی در قلقلک دو فرضیه.
- در شرح اسفار شخصیتها خلق و خود هست، ایکاش حق هم بود.