اجرای زیبایی بود؛ احساسات مخاطب درگیر طغیان عذاب وجدان و *صداقت* شخصیت میشد همونقدری که میتونست ما رو از واقعیت دور کنه.
شیدایی شخصیت ها نمک کار بود واقعا.
خانم نقوی واقعا درخشیدند و مظلومانه واقعیت رو مثل سیلی به مخاطب میزدن.
نمیشد درس های زیادی از این داستان گرفت از اونجایی که هرکدوم هم خطاهایی داشتن و هم حق هایی براشون اجرا نشده بود.
باید ثانیه به ثانیه اجرا رو نگاه کرد چون، خیلی نکات زیادی داشت؛ اکت های بدون دیالوگ و دیالوگ های ساده ولی پرشور.
حالا سوال هایی اینجا پیش میاد که
قاب آینه مگه مهم تر نبود؟
بورش به سبک گیاهخواران درست شده بود؟ و "زهر"؟
بدون قطرهای خون؟