متنی که «محمد کارآمد (kara2)» نوشته است، یکی از بهترین نمونههای نقد خراب است، ظرف چند خط. خراب به این معنی که با همهی زوری که میزند، فاقد هرگونه کارکرد انتقادی و زور متنی است و همینطور خراب به این معنی که -با نپرداختن مشخص به اثر و درعوض، پرداختن مشخص به خودش- بهجای نشاندادن لختی اثر، شلوار خودش را درمیآورد. احتمالا علت روانی این وضعیت متنی، احساس ترس و شرم مخاطب از دیدهشدنش توسط اثر باشد -در وضعیتی که توان دیدن اثر را نداشته. شبیه یکجور زلزدن طاقتفرسا به سوراخ دوربینفیلمبرداری بهقصد چشمچرانی و بعد یکهو، پلکزدن لنز دوربین... و ازجاپریدن و پیدانکردن لباسزیر.
یک تمرین بامزه: متن خراب را زیر نمایشهای دیگر کپی کنید. مطلقا در مورد هر اثر دیگری هم قابل گفتن است. صرفا شاید آنجا لو برود که «جناب خدایی و کیانی و عزیزان نادیده اما آشنای هنرشناس» در مورد آن اثر چیزی نگفته باشند.
یک تمرین بیمزه هم این است که این چندخط تمرین نقدنویسی را با تغییر نام آمده در ابتدای آن و حذف تمرینات بامزه و بیمزهی آن، زیر هر نظردهی نامشخص دیگری کپی کنید.