نکتهی وحشتناک زندگی اینه که " هر کس دلایل خودشو داره"
این جملهی معروف رو من خیلی قبول دارم. یک جور قانون بدیهی و به ظاهر شعاریه، که به زعم من نمیشه با هیچ بارکدی انکارش کرد...
و اونچه که در این اثر ( نه در جایگاه عوامل گروه، که به عنوان یک دانشجوی ارشد ادبیات نمایشی) با یک اپوخهی بزرگ هوسرلی به دور از هر دلبستگی فکر میکنم نقطه عطف کار بوده، همین جملهی معروف یا قانون بدیهیه ... و سرنوشت نمایشنامه وقتی اینطور از قاب اثر بیرون میزنه و به خارج اثر در زندگی روزمره و حتا جالبتر به کامنتها میرسه برام خیلی جذابتر میشه این نقطه عطف... این چالش رو بسیار دوست دارم، این علامت خوبیه و بیش باد ✌️🙏💎