ساعت شروع نمایش در برگه تیوال ساعت 19 درج شده است، اما در نهایت بی نظمی و با ضعیف ترین مدیریت ممکن، ساعت 19:30 دقیقه مثلا ورود داده شد. و بعد
... دیدن ادامه ››
از اون اعلام ورود نمادین!!! حدود یک ربع هم تماشاچیان در راهروی این سالن تاتر ایستاده و منتظر بودند تا ببیند آیا عوامل اجرایی کار بالاخره می تونند یه ورود بدن یا خیر...
این نکته رو هم در نظر داشته باشید که من اجرای 20 بهمن رو دیدم یعنی در واقع اجراهای پایانی... و آدم توقع داره دیگه در اجراهای پایانی گروه تونسته باشن یه نظم و هماهنگی با هم پیدا کنن که متاسفانه اونم نتونسته بودن...
عوامل اجرایی بعد از این بی احترامی به وقت تماشاچیان (که البته فقط بخش اندکی از آنها مثل من با خرید بلیط و بدون هیچ وابستگی به دیدن نمایش آمده بودن و بقیه از اقوام و دوستان گروه نمایشی هستند) این بی نظمی ورود را تا پایان اجرا هم ادامه می دهند.
در ابتدای این نمایش روی برگه های کوچیکی اسم چهار فصل نوشته شده بود که بین تماشاچیان تقسیم می شد تا در طول نمایش افراد در چهار گروه (بهار، تابستان، پاییز و زمستان) به دیدن این تاتر محیطی بروند. در واقع در هر شب فقط می توانید شاهد یک فصل باشید. سرگروه هر یک از این گروه ها یکی از عوامل اجرایی کار است. همه چیز به بی نظم ترین شکل ممکن انجام شد. کاری که به راحتی می تونست با یه نوارکشی و محدود سازی در طول مسیر انجام بشود نه اینقدر درهم برهم و بی نظم.
از این مسایل که بگذریم و برسیم به خودِ کار، فصلی که من دیدم پاییز بود و دارای سه اپیزود، در دو اپیزود به روایت قتل دو هنرمندی که حداقل برای من ناشناخته بودن پرداخته شد و در اپیزود میانی به قتل یک فرد معتاد معمولی!
غیر از بازی یکی دو بازیگر بقیه واقعا بد بودن!هیچ فضاسازی و احساسی در اپیزودها برای تماشاچیان شکل نمی گرفت، چون صرفا با جیغ و داد و گریه نمیشه فضاسازی کرد...
حالا تا این جای قضیه قبول، یهو این وسط که مثلا داشت یه سری قتل روایت میشد، کار سیاسی شد و یه اشاره بسیار دم دستی به اعتراضات شهریور سال گذشته شد و نهایتا نمایش با اجرای جمعی آهنگ بلاچاو!!!! به پایان رسید.
در یک جمله این نمایش بی نظم شروع شد و بی ربط به پایان رسید.... و اصلا معلوم نشد در واقع گروه نمایشی میخوان چی بگن و دغدغه شون چیه؟ روی پوستر نمایش تصویر داریوش مهرجویی و همسرش هست، میریم روایت قتل افرادی که نمیدونیم کی هستن را به بدترین شکل اجرایی ممکن می شنویم و در نهایت با یه اجرای آهنگ بلاچاو و رقص نور بیرون می آییم...
ضمن خسته نباشید از زحماتی که برای کار کشیده شده بود و با آرزوی موفقیت برای همه گروه، امیدوارم در کارهای آتی عواملِ جوانِ این کار، شاهد کارهای بهتری باشیم که افراد دوستدار تاتر برای دیدن کارشون بلیط بخرن و بیان کارشونو ببینن نه اینکه کل سالن پر باشه از اقوام و دوستان عوامل اجرایی کار که در وسط اجرا با آشنایان خود سلام و احوال پرسی بکنن.... و از این صف به اون صف برن ببینن فصلای مختلف چه خبره :)