نمایش لوپ
تپق زیاد بازیگران، فراموش کردن دیالوگها، و ناپخته بودن دیالوگها در این نمایش به وضوح دیده میشد، بداهههایی که به شدت در نمایش استفاده میشد و نمایش را از مسیر اصلی خود دور میکرد، طراحی نور که اصلا به فضای نمایش نزدیک هم نبود، افکت صدای نوییزی که نبود آن هیچ صدمهای به نمایش نمیزد و کاربرد آن در نمایش نا مفهموم بود، در اکثر مواقع بازیگر نقش کارگردان در نمایش دیده نمیشد، که اگر به جای آن یک نریشن گذاشته میشد باز به کار صدمهای زده نمیشد، اکتهای ناهماهنگ و قراردادی بودن دیالوگها توسط بازیگران به وضوح دیده میشد، استرس در آغاز هر نمایش نیازمند هر بازیگری هست و کاملا عادی است، ولی استرس در بازیگر نقش آذر تا آخر نمایش دیده میشد، و از طرف دیگر بازیگر نقش آبان به اصطلاح از آن ور بام افتاده بود، رفت و آمد نور: که اگر تا آخر نمایش نور تخت میماند هم هیچ فرقی نمیکرد، عدم وزن صحنه، در نمایش به شدت در ذوق مخاطب میزد، عدم استفادهی درست از اکسسوری و رنگ در نمایش، انتخاب نادرست کارکتر در نمایش، چرا باید نقش لیدی مکبث در این نمایش شبیه به یک کارکتر ترنس نشان داده میشد ؟ و در آخر این نمایش قصد انتقال چه پیامی را به مخاطب داشت ؟ نمیدانم، امیدوارم روزی نمایشی به مراتب بهتر ،از بچههای تئاتر شاهد باشیم، با آرزوی موفقیت برای هنرمندان و هنر دوستان و مردم خوب کشورم