نوشته تازه پویا سعیدی برگرفته از نام داستانی است از هاروکی موراکامی به همین نام، «اسفرود بی دم» که شبیه «یک سر و دو گوش»، بیانی است بی سروته برای موجودی تخیلی که این خود نشانی دارد از داستانی غیرواقعی .
نمایش از 5 بخش یا موومان تشکیل شده است؛ ابتدای هر موومان خواننده قطعهای را میسراید و مجری، نمایش آن بخش را با اثری بهتر معرفی میکند.
فضای کار را میشود تاحدی سورئال و یا رئالیسم کثیف دانست و مخاطبی که از آثار موراکامی و بوکوفسکی لذت میبرد میتواند با این اثر بهتر همراه شود. از لحظه ای که کارگردان با فلشبک بازیگرش را به عقب برمیگرداند و کنترل او را به دست میگیرد نامتعارف بودن داستان خودش را نشان میدهد.
در داستانِ هر اپیزود عموماً کاراکترها یا در نقطه ضعف و یا در نقطه قدرت قرار دارند و در لحظهای ذهنی و جادویی یک جابجایی قدرت صورت میگیرد که در پی آن تقابل قدرت به نوعی دیگر بازنمایانده میشود. اینکه چگونه این تغییر صورت میگیرد که کاملا بیاساس، غیرواقعی و مضحک به نظر میرسد مهم نیست، اشاره نمایش رو به این تقابل و رفتار شخصیتها در موقعیت جدید است. موقعیتی که هرآن میتواند به قبل بازگردد و یا باز تغییر کند. به طور مثال میتوان به صحنه به دست آوردن اسلحه توسط متهم در بخش بازجویی و یا اطاعت همسر در بخش مرگ نویسنده اشاره نمود.
بازی ها و طراحی صحنه و لباس ها به اندازه و قابل قبول هستند. صدابرداری در بخش خواننده میتواند بهتر صورت گیرد و تاخیر در اجرا هیچگاه قابل قبول نبوده و نیست و نخواهد بود.
در مجموع نمایش اسفرود بیدم اثری است جذاب و دیدنی که مثل یک کتاب خوب تخیل شما را به کار میگیرد میخنداند و در نهایت به صورتی کنشمند تفکر را نیز به شما هدیه میکند.