اگه نمایش رو ندیدید این متن رو نخونید چون قسمتهایی از داستان رو لو میده.
تقریبا همون اولای تئاتر دیدنم دو سه تا اجرای مونولوگ جذاب دیدم. اون
... دیدن ادامه ››
قدر جذاب که اسم مونولوگ بهترین تبلیغه واسه اینکه جذبم کنه. یکیش گریزلی بود که هنوز که هنوزه، دلم میخواد دوباره ببینمش، یکی دیگشم کریملوژی بود که تو تئاتر شهر اجرا رفت.
جدا از این که این نمایش مونولوگه، خود علی رو هم یکی دو بار جلو در تئاتر شهر دیدم و با هم حرف زدیم و تقریبا یه تیزری از کار رو همونجا واسمون اجرا کرد. همین دو تا دلیل منو کشوند به تماشای اولین اجرای محیطی که قرار بود ببینم.
داستان از شیطنتها و شلوغیای علی شروع میشه، از این در و اون در زدناش تا رسیدن به سینما و کنترلچی و آپاراتچی شدن. شبیه پسر بچه سینما پارادیزو. از اونجا به بعد علی میشه نوید و ما خیلی جاها علی که نه، انگار نوید محمدزاده رو میبینیم.
جذابه، شیرینه اما از یه جایی به بعد، علی دیگه نمیخواد نوید باشه، میخواد خودش باشه تا تو مسیر علاقش قدم برداره اما هرکاری میکنه نمیتونه تا اینکه میاد تهران تا با خود نوید حرف بزنه.
تو همون تیزری که علی واسمون اجرا کرد تا یه حدی خط داستان رو میدونستم اما نمایشی که دیدم از تصوراتم جلوتر و بهتر بود.
اینی که الان میگم حس شخصیمه اما حس میگم مثل اجرای جوجه تیغی که چندبار اجرا رفت *من نوید نیستم* با کمی تغییر تو متن پتانسیل چندبار اجرا رفتن حتی تو سالن تئاتر رو هم داره.
امیدوارم فرصتش پیش بیاد که دوباره هم بتونم ببینمش.