شاید اگه یه فعال هنری ای بودم هر از چند گاهی روی دیوار خودم تو سایت تیوال عکس هایی از فعالیت ها و کارهای هنریم (چه پشت صحنه چه جلو صحنه و ...) میزاشتم و کپشن میزدم که جمشید پی در پی در حال آخرین اتود های ریختن سم در گوش پارتنرش نوید محمد زاده است (و هرگز فعل است رو از آخر جمله هام حذف نمیکردم تا ارواح همه معلمای فارسی و دستورم تو گور بیشتر نلرزه) بلافاصله به بابام زنگ میزدم که بره عکسامو ببینه اونم صبر میکرد صبح که میره اسکله گوشیشو دربیاره به دوستای چندین و چند سالش بگه بیاید عکسای جمشیدمو ببینین بعد عمو علی میگفت من از بچگیش میدونستم این افتخار شهرمون میشه بعدش دسته جمعی واسه سیروس قایقران فاتحه میفرستادن