حال خوب از ورود شروع شد، از همون اول که چشم تو چشم میشی با بازیگرا و باهاشون مثل دوستات احوالپرسی میکنی و میان راهنماییت میکنن کجا بشینی، اصلا یه جوریه انگار تو یه هوای گرم، یه بارون ریز ۵ دقیقهای میاد و همهچی رو قشنگتر میکنه. مثل همون احوالپرسی گرمی که احسان سلیمیان تو زردآلو با تماشاگر میکرد.
چقدر همه چیز نمایش رو دوست داشتم. متن رو، بازیها رو، ارتباط بازیگرا با تماشاگرا رو. موسیقی اول کار رو. میشد پایان کار هم بهتر باشه. شخصا پایان نمایشنامه اصلی رو بیشتر دوست دارم.
یه نکته دیگهای که خیلی بهم چسبید این بود که جایی نشستم که هم دید خوبی به همه بازیگرا داشتم و هم کنار صندلیای نشستم که علی باقری و ایمان صیاد برهانی گاهی بنا به موقعیت داستان، روش مینشستن و چقدر کیف داد وقتی اصغر پیران عزیز میکروفون رو نگه داشت و اون متن کوتاه رو با کمی استرس و کلی هیجان و ذوق خوندم.
انقدر همتون خوبید آدم دلش میخواد بازیگر شه. ایمان صیاد برهانی یه پنج ستاره جدا از پنج ستاره نمایش، واسه خود خودته.
دستخوش. بمونید و کار کنید و ما هم کیف کنیم.