وقتی یه کار از ابتدا ریتم خودش و قواعد جهانش رو تعریف میکنه نباید انتظار یه کار ریتم بالا و طوفانی رو داشت؛ رابطه عاطفی بین کیوان و آذر از همون ابتدا با دیالوگهای قابل لمس تعریف میشه؛ با هر تماس یه وجه از این رابطه هویدا میشه.
دیالوگ های کار درخشان بود و برای تزریق زیرمتن ها فقط و فقط باید بازیگرهای کاربلد روی صحنه باشند؛ که خوشبختانه بودند؛ من به عنوان مخاطب لحظه هارو لمس میکردم.
شاید یه مقدار تکرار تماس نیمه اول کار اذیت کننده بود اما پایان بندی و اوج گیری اون برام لذت بخش بود.
آقای پیرزاده؛ خانم بیرامی و خانم فلاحی دستمریزاد.
تعلیق ابتدایی فوق الاده بود و چه لوکیشنی بهتراز پل هوایی!!!
شما فقط چند ثانیه به این جمله فکر کن:
شاید آدمایی که میبینیم قبلا مرده باشن!