کارگردان تئاتر«محرمانههای یک زن» درباره این نمایش گفته بود: «نمایش تکنفره در تئاتر برای بازیگر و کارگردان، راهرفتن روی لبه تیغ است». به روایت دیگر نمایشهای یکنفره از داستان، ساختار تا بیان و حس و... باید آنچنان در قامت یک بازیگر دوخته شده و بنشیند که مخاطب را بر نشستن و دیدن، مجاب کند. مخاطبی که آمده نمایش ببیند تنها با یک نفر مواجه میشود. آن یک نفر، تمام تئاتر است. کوچکترین لغزش تک بازیگر باعث ازدسترفتن نمایش میشود و وسایل صحنه، نور، موسیقی و حتی بازیگری دیگر برای پوشش اشتباهات حتی سهوی نمیتوانند به کمک او بیایند. همه چیز تنها بستگی به حس، درک بازیگر از نقش و انتقال درست آن در همان روز و همان ساعت اجرا دارد.
حُسن «محرمانههای یک زن»، دقیقاً بر پیریزی درست و استحکام ستون اصلی یک تئاتر تکنفره، یعنی بازیگر آن استوار است. میترا قلعه پور در طول نمایش، شخصیت یک زن روانپریش را در محضر یک قاضی دادگاه بازی میکند. دادگاهی بدون حضور فیزیکی و حتی صدای قاضی، تنها راوی دفاع یک زن از خود نیست؛ بلکه راوی کل زندگی اوست. او باید از خود دفاع کند و درعینحال تمام احوال و زندگی کاراکتر یعنی عشق، خیانت، نفرت، ازدواج، حس مادری، قتل، بیماری و... را بازی کند. اینجاست که کار و هنر قلعه پور مشخص میشود. فراز و فرودهای حسی درست، حرکت و بیان مختص هر یک از این حالات و موقعیتها با کمک وسایلی مثل کُت، کراوات، کلاهگیس، عینک و... که هر کدام نماد و شخصیت فرد غایب در صحنه هستند؛ با بازی باورپذیر، نحوه درست برخورد با آن وسیله، حرکات، لحن بیان منطقی قلعه پوراست که جان مییابند. (مثلاً کُت نقش شوهر و حالت انداختن آن رو شانه، همراه با لحن، اعتیاد شوهر را نشان میدهد و...)
متن نمایشنامه بهخوبی برخورد زن با تنوع شخصیتهای نمایش را در ظرف محدود خود و اجرای یکساعته آن جا داده است. مثل یک زندگی واقعی گاهی شخصیتها با ذکر علت معرفی و شخصیتپردازی میکند و گاه گذرا از آن فرد عبور میکند؛ اما هدفمند به زیر متن، علتها، گذشته، جامعه مردسالار و حالات روانی کاراکتر
... دیدن ادامه ››
اصلی و دنیای نامتعادل و پریشان او تا آخر نمایش وفادار است.
حسینعلی بینوایی کارگردان نمایش، از امکان مهم نور، طراحی صحنه و موسیقی، کم استفاده کرده است؛ اما استفاده به جا از آکسسوار محدود صحنه نشان میدهد که او کارش را بلد است. نیمکت ساده وسط صحنه، گاه تبدیل به صندلی برای یک قرار عاشقانه و با یک چیدمان و برعکس کردن تبدیل به تریبونی برای دفاع در دادگاه، خانه، ماشین و... میشود و جالبتر آن که مخاطب آن را میپذیرد و پس نمیزند. تمامی این چیدمانها، تکگوییها، رسیدن به نوسان حسها، لحن و بیان شیوا، رسا و بی تپق بازیگر در کل نمایش، حاصل تمرینهای مداوم و رسیدن به نگاهی مشترک بین او و کارگردان است.
کارگردان و بازیگر «محرمانههای یک زن»، با بار تمرینها، تحمل سختیها و کمبود امکانات مالی و صحنهای عرف، روی لبه تیغ تئاتر یکنفره راه رفتند؛ مخاطب را قانع به نشستن بر صندلیها نامناسب خانه نمایش دا کردند و قطعاً لایق تشویقهای تماشاگران در انتهای این کار هستند.