کیوان ساکتاف رو هم از قضا اولین بار سال ۹۱ دیدم اما نه به عنوان همکار به عنوان مخاطب.
سال ۹۱ یه اجرایی از متن علیرضا نادری تو سالن مولوی اجرا میرفت که کارگردانش اشکان خیلنژاد بود ، “پچ پچههای پشت خط نبرد”.
یه نمایش خیلی خوب با بازی های خیلی خوب که کیوان توش بازی میکرد و خوب هم بازی میکرد.
سال بعدش تو سالن سمندریان دانشکده ی هنرهای زیبا ، سعیدزارعی یه کاری کارگردانی کرده بود به اسم “بیدینجیلی”که کیوان توش بازی میکرد و بانمک و اندازه بود اونجا.
گذشت تا سال ۹۶ نمایش “و چند داستان دیگر” نوشته و کارگردانی پیام لاریان که کیوان اینجا بازی متفاوت و باز هم خوبی داشت و شد جز بازیگرانی که وقتی دارم متن مینویسم بهش فکر کنم اما هیچوقت نقشی که بهش بگم و ننوشتم.
تا شد نمایشنامه “حرفهای” خب اگه بگم از اول آندری شوچنکو رو برای کیوان نوشتم دروغ گفتم چون توی دور اول تمرین که پارسال بود یه دوست عزیز دیگه بازی میکرد اما به خاطر اینکه نتونستیم تایم تمرین رو هماهنگ کنیم نشد باهم کار کنیم و اولین نفری که اومد توی ذهنم برای نقش آندری شوچنکو
... دیدن ادامه ››
کیوان بود.
کیوان یه تلخیِ شیرینی داره که از قضا آندری هم بارزترین ویژگیش همینه. بلافاصله بهش زنگ زدم و متن رو فرستادم و خوند و قرار شد باهم کار کنیم. اما بزرگترین ویژگی کیوان به عنوان بازیگر که برای منم خیلی شیرین و جذابه همراه بودنشه، یعنی امکان نداره کیوان یک جلسه تمرین پیشنهاد جدیدی یا نکته و انتقادی به نقشش یا به متن و یا کار نداشته باشه و این برای منم خیلی جذابه( شاید خودش فکر کنه رو مخه) اما برای من به شدت لذت بخشه چون به من نشون میده چقدر به کار فکر میکنه و انگیزه داره. الان تنها آندری شوچنکویی که میتونم تصور کنم فقط و فقط کیوان ساکتافه.
خوشحالم با کیوان کار میکنم و خوشحالم آندری رو بازی میکنه.