امیر نوروزی رو اولین بار سال ۹۱ سر تمرین “روز پزشک” که فرزام نوشته بود و کارگردانی کرده بود دیدم. اونجا برای اولین بار با هم پارتنر بودیم و برای اولین بار فهمیدم پارتنر خوب داشتن چه نعمتیه.
بعدش شد نمایش “b5_6”که خودش نوشته بود و باز باهم پارتنر بودیم و فرزام رنجبر کارگردان بود. امیر واقعا هم نویسندهی خوبیه کسایی که اون اجرا رو دیدن اکثرا باهام موافقند. بعدش شد جشنواره دانشجویی و باز باهم پارتنر بودیم تو نمایش چند عکس از یک جنگ نوشته و کارگردانی ایمان عزیزی. سال بعدش خودش یه کار شروع کرد که متنش رو هم خودش نوشته بود به اسم “سرهنگ” برای جشنواره دانشجویی و باید بگم که کارگردان خوبی هم هست البته اگر حوصله داشته باشه. بعدش شد نمایش “تایملپس”که باز خودش نویسنده بود و من و خودش و امین اسفندیار بازی میکردیم.
و آخرین کارمون هم “سوم ماه می” یا همون “دادا” که کار سعید حسنلو بود.
اما متاسفانه هربار به دلایل مختلفی نشد که برام بازی کنه تا اینکه مجید فرهنگ یه خطی این نمایش رو بهم گفت و بعد گفت بیا خودت بازی کن و کارگردانی کن. اولش گفتم مجید باید یکم فکر کنم اما بعدش دیدم این یه خطی رو میتونم تبدیل به یه نمایشی بکنم که خودم دوستش داشته باشم و بعدش که حالا بعدا میگم چی شد که این نمایشنامه شد. اولین چیزی که مطمئن بودم ازش اینه که جاستین بومانت رو هیچکس جز امیر نمیتونه بازی کنه و من هم برای هیچکس جز خودش ننوشتم. متن که تموم شد سومین نفری که متن رو خوند امیر بود. ( بعدا میگم اولی و دومی کیا بودن) متن رو دوست داشت و مثل همیشه پیشنهادات جالبی داشت. تا اینکه یکدفعه شد اتفاقات تلخ پارسال و مرگ مهسا و اون حال بدی که همهمون داشتیم. و امیر بی حوصله تر از همیشه گفت من نمیام. گفتم باشه بهت حق میدم هرچند خودم فعلا انتخابم
... دیدن ادامه ››
کار کردنه( که بعدا میگم چرا انتخابم کار کردنه) (البته شایدم نگم چون طولانیه) به چندین نفر فکر کردم واقعیتش به دو نفر هم گفتم اما با اونا هم به نتیجه نرسیدیم تا اینکه دیدم نه ، جاستین بومانت رو من برای امیر نوشتم و باید امیر هم بازی کنه. ( این نظر منه میتونه نظر شما این نباشه اما در واقع جاستین بومانت کاراکتری هست تو فیلمی به همین اسم “حرفهای” که “ژانپل بلموندو” بازی میکنه و به نظرم امیر شبیه این بازیگر بازی میکنه و از قضا جفتشون بازیگرای مورد علاقهام هم هستن)
خلاصه بهش زنگ زدم سر یه سینمایی بود جنوب کشور . گفتم امیر فقط خودت باید بازی کنی گفت من سر کارم گفتم دیگه حرفی باهات ندارم باید خودت بازی کنی و ازش خداحافظی کردم و خندید و تلفن رو قطع کردیم.
ما تمرین رو شروع کردیم تا امیر برسه امیر اومد و جاستین بومانت کم کم شکل گرفت همون جاستین بومانتی که من اولین بار دیدمشو نوشتمش.
خوشحالم که جاستین بومانت رو امیر بازی میکنه.