مگه میشه اینقدر درست و حرفهای یه داستان از ادبیات کلاسیک رو به زندگی امروز آورد؟ مگه میشه یه مرد (سعید چنگیزیان) بدون شیطنیتهای مرسوم بازیگران مرد در نقش زن تا حدی در بیان احساسات ناب و صادقانه پیش بره که اشک تماشاگر رو دربیاره؟ البته من فکر میکنم ایدهی انتخاب سعید چنگیزیان در نقش هنگامه بیش از اون چیزیه که شاید همه فکر میکنن...یعنی کنش نسبت به محدودیت حضور زن در تئاتر ایران، که اگر این هم باشه اما من شک ندارم ایدهی کارگردانان فراتر از اینه...شاید خالی شدن کاراکتر هنگامه از جنسیت تعبیر بهتری باشه. به هر حال بعد از مدتها من اثری دیدم که به دوستی با عواملش افتخار میکنم. اثری که عمق وجود آدم رو پر از سوال میکنه...ما کجای این جهان ایستادهایم؟ کدام پنجره هنوز باز ماندهاست؟ حیف که من دیر به دیدن این اجرا رفتم...ای کاش این اجرا بیشتر ادامه داشت تا میتونستم دوستان زیادی رو به دیدن اجرا دعوت کنم. در هر صورت این چند روز باقیمونده رو از دست ندین اگر به دنبال تئاتر درست و حقیقی هستید. منتظر اجراهای بعدیتون هستم دوستان عزیزم.