امشب برای رسیدن به اجرای “کابوسهای آنکه نمیمیرد” در “سالن مولوی” پشت تمام چراغقرمزهای میدان فردوسی تا میدان انقلاب ایستادم. دو خیابان منتهی به سالن را دویدم و نفسنفسزنان پلهها را پایین رفتم و ناگهان با درهای بستهی سالن مواجه شدم. همانوقت مردی که کنار حوض سیگار میکشید پیامبرگونه از زیر سایهسار درختان بیرون آمد و گفت: «اجرا امشب تعطیل است. مگر برای شما پیام نیامده؟!» و این درحالیست که من بلیطم را همین امروز بعدازظهر حدود ساعت ۵ خریده بودم. ای کاش به جای ارسال پیام در ساعت ۷ برای اعلام کنسلی اجرای ساعت ۷:۳۰ که مخاطب مانده در ترافیک شاید آن را ندیده باشد، زودتر سایت خرید را بسته بودید. اما خداراشکر مسیر برگشت از این شکست مذبوحانه چیزی از مسیر رفت کم نداشت. به خاطر همزمانی این روزِ میمون با فاجعهای به نام “دربی” تمام خیابانهای شهر مجهز به “گارد ویژه” شده بودند و این از بختیاری ما بود که در راه بازگشت، مسیر آمده را با سرعتی کند و بینهایت فرسایشی، در خیابانهای تهران، پیر شدیم.
۱۰ خرداد ۰۲