چقدر سرمای لمس نگاهت
آوار می شود برتن آرزوهایم
خسته ام ...
ازتوکه در آینه ها شبیه منی
واز دنیایی که در کنار تو می بینم
زیر این خرابه ی بی سقف
آوارگیم را به تومدیونم
حرامت باد زندگی
پ ن : دیگریارای خداحافظی هم ندارم , مانده ام در انتظار فردا و چه خوش روزگاریست رقص بام ر گ
از: خود