این بار بعد از ۶مرتبه به تماشا نشستن، می نویسم.
اجرای بسیار مسلط و شسته و رُفته ی "پس و پیشی" (ببخشید پیش از اسلام 😉) و این به موقع جدی و به موقع شوخ بودنشان در ذهنم باقی مانده است.
با وجود دانستن موضوع به واسطه ی بارها دیدن اجرا، ولی برای بار ششم هم نظرم به نحوه ی ورود و خروج آنان که به گفته ی "پیشی" در هیچ جای کتاب نبودند "نمایش قبیله ای" جلب می شود.
"درخت" که به زبان آلمانی سخن میگفت برایم جذاب و بانمک بود و در طول اجرا طرب افکنی اش(به گفته خودش) بی نظیر
... دیدن ادامه ››
و گوش نواز👌
"نقالِ کوچک قصه" اگر چه آفرین داشت ولی در هر شش اجرا، آخرِ کلمات آنطور که باید به گوش مخاطب نمی رسید و خورده میشد.
در "نمایش عروسکی" نقش راسو😂 (ببخشید سگ) بسیار خنده آور و از آن بهتر "از ما بهتران" بود که بسم ال..... آخ یادم رفت!!!😯😯
بعد از اینها باید بگویم صدای گیرا و اجرای تاثیرگزار "ابوالفضل" و "شمر" از ذهنم پاک نمی شود. 👍
"سلطان شقاوت، اسطوره پستی و حقارت" طناز و مضحک بود، دُرُست همانگونه که باید....
احسنت احسنت!👌👌
در ادامه این نمایش، وقتی اجرای "سرباز" و "جلاد" رو مرور میکنم لبخند بر لبانم می نشیند.🙂
صدای خنده های از ته دل در حین اجرای "نمایش تخته حوضی" با حضور داروغه و رقص دو نفره اش با سیاه باز و تیکه کلام های فراوان و بداهه بداهه بداهه😂😂 ... فراموش نشدنی است ...
همچنین باید یاد کنم از کسی که به جای تالار وحدت به اینجا آمده بود، از "نمایش شادی آور زنانه" که ۵ماهه عروس ۷ماهه داشت و نمیزایید ، از اجرای سامورایی در ابتدای نمایش ، از مبارک و حاجی فیروز ، از صدای طنین انداز ِ نقش آفرینِ حضرت ابوالفضل که در طول اجرا گوشنواز بود، از حرکت اسب در تمام مدت نمایش که خود نشانی از حضور پررنگ این حیوان در نمایش های ایرانی داشت.... و نقاش مجموعه که به زیبایی تمام عوامل تئاتر را به روی بوم می آورد و همه ی عوامل این اجرا که آنقدر همه چیز کافی و مرتب بود که حتی اگر کسی را در این اجرا نداشتم باز هم چندبار دیدنش رو پیشنهاد میدادم.
و در انتها این دیالوگ ماندگاری که از این نمایش در خاطرم ثبت شد:
"در سرزمینی که لحظه های شاد زندگی، اکثریتش انگشت شمارند، نمایش مضحک اگر هم هست عقده دار است..."
مانا باشید و پُر مخاطب🍀✌👌
به امید دیدار در نمایش های دیگر
با تقدیم احترام، فریماه