سلام
نظرات من به عنوان یک مخاطب عادی:
۱.اول از هر چیز، تشکر میکنم از اون تماشاگران عزیزی که چیپس و پفک میخوردن و بلند بلند حرف میزدند. واقعا
... دیدن ادامه ››
لذت بردم.
۲.حالا در مورد نمایش بخوام صحبت کنم. خلاصه ای که من از نمایش متوجه شدم: یک گروه نمایش میخوان رومئو و ژولیت رو اجرا کنن ولی با مشکلاتی مواجه میشن. علاوه بر مشکلات تدارکاتی اجرا، افراد نمایش مساله هایی(اکثرا عاشقانه) دارند. آخر نمایش هم که دکور اصلا نمیرسه و کارگردان تک و تنها مونده و با یک اجرای ناقص.
۳.داستان: در خود نمایش این سوال مطرح میشه که در این اوضاع مملکت چرا رومئو و ژولیت یا عشق؟ اینجا بنظر اجرا میخواد جواب کسایی رو بده که احتمالا این سوال رو میپرسن. از اینجا بود که حس کردم نمایش یک دغدغه دارد و آن هم عشق در این دوران است. وقتی دو شخصیت عاشق(اسمشان یادم نیست، همان دو نفر که پدر پسر، از پدر دختر کلاهبرداری کرده) وارد شدند، بیشتر امیدوار شدم که قرار است یک داستان موازی و مشابه رومئوژولیت داشته باشم،ولی خب امروزی تر. اما ناگهان تمام شد! گفتم خب لابد برمیگردند. اما برگشتی نبود! در کل نمایش ما قضیه های عاشقانه ای میدیدیم که در حد ۵ دقیقه هم نبود و تمام میشد. اینها چه کمکی به درام داستان کرد؟ تماشاگرانی که دو دوست دخترش آمده بودند، جالب بود، ولی خب که چه؟! دختری که خواستگارش را دوست داشت ولی معیارهایش مالی بود! دیگری پسری که مادر کنترلگرش در روابط عاشقانه او تاثیر گذاشته و...
بنظر نویسنده انواع عشق های امروزی را میخواهد نشان بدهد(که نداد) ولی خب اصلا من تماشاگر با کدام یک از این چالش ها میتوانستم همدلی داشته باشم؟
ابتدای داستان پراکنده بود ولی قابل قبول.
اما در میانه داستان مخاطب با کنش/چالشی مواجه نمیشود. هیچکدام از مسائل اصلا پرداخت و شخصیت پردازی که بماند، زمانی نداشت که من مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهد. حتی خانم کارگردان که بیشترین بخش نمایش را داشت.
وقتی نمایشنامه، میانه ندارد طبیعتا پایانی هم وجود ندارد.
۴.شخصیت پردازی: شخصیت در مواجه با چالشهاست که کنش انجام میدهد و شخصیت پردازی صورت میگیرد. در پاراگراف قبلی گفتم این نمایش چالش های قابل قبولی نداشت و در نتیجه شخصیتپردازی ای هم مشاهده نشد.
در طول نمایش با هیچکدام از شخصیت ها نتوانستم همدل شوم.
۵.نمایش تقریبا یک ساعت ۴۰ دقیقه بود. بدون شک پر از اضافات بود. پر از بخش هایی که اصلا کمکی به درام نمایش نمیکرد. به عنوان مثال:۱) فکر کنم سمانه بود که ۴۰ میلیون برده بود ترکیه. ۲)کلا حضور خانم سیما تیرانداز ۳) حضور اینفلوئنسرها
۶.محتوا نمایش چی بود؟ دو تاکید در نمایش بود. یکی عشق و دیگری مشکلات تولید یک نمایش. بنظر نمایش قصد داشته عشق تم اصلی باشد.(هرچند موفق نبوده) میتوان حضور تهیه کننده و سایر مشکلات نمایش را داستان فرعی دانست. هر چند داستان فرعی ای که با داستان اصلی رقابت داشت!
۷.برای بازیگری ها و میزانسن تلاش شده بود. نقطه قوت نمایش اینجا بود. خسته نباشید. مشخص بود تمرین شده است و قابل احترام است.
۸.به عنوان یک نکته فرعی در یک جای نمایش، فکر کنم شکوفه قرار شد مهاجرت کنه و نفس بجاش بازی کنه(اسم ها رو اطمینان ندارم). بعد گفته شد نفس خیلی کوچیکه برای نقش مادر ژولیت. ولی خب تفاوتی بین نفس و شکوفه نبودها!
دیگه بیشتر از این حافظه یاری نمیده. برای نمایش تلاش شده، و برای من نمایشی که حس کنم برایش وقت گذاشته شده، قابل احترام است. ولی بدلایلی که گفتم نتوانستم ارتباطی با نمایش برقرار کنم.
موفق باشید.