او که در جان من زندگی میکند
او که خونش بر لباس من ریخته
دلیل خونی که باعث میشه من غرق بشم خودم هستم،من با چشم دیدم غرق شدن تمام وجودمو اما تلاشی نکردم اجازه دادم تمام وجودم غرق در عشق،نفرت،خشم و نرسیدن بشه تا تو در نهایت منو با دستات خفه کنی تا آخرین تصویری که میبینم چشمای تو باشه،اینجوری توام با من غرق میشی.
فقط به من نگاه کن.
حالا او نزدیک به پایان است
در چند قدمی برای همیشه خُفتن
من گندم در نمایش قلندرو زیست میکنم.