شرزین: ای شما که رو به رو یا پشتِ سرِ مناید، پهلوی راست یا چپم هستید، به من نانی بدهید. اگر مهماننواز نیستید بفروشید، و من آن را با کار میخرم.
غیرت: [مینشیند] تو کی هستی؟ ــ میمانی یا میگذری؟
شرزین: ما همه میگذریم.
قربان که نمد پوشیده کنجکاو و مشکوک چمباتمه میزند.
قربان: پوستکنده بگو؛ مسافری؟
شرزین: آدمیان همه مسافرند.
خیرو زنی پوشیده مینشیند.
خیرو: بگو چند است در راهی.
غیرت: از کجا به کجا.
شرزین: من تا به اینجا سفری
... دیدن ادامه ››
دراز آمدهام به چهل سال بیش یا کمتر. از کودکی به برنایی آمدم، و بازِ مردی رسیدهام، و باز میروم. از برهوت میگذرم؛ رختِ عزت افکنده، جامهی ذلت پوشیده، خیره در چشمِ مرگ مینگرم و هنوز او در من نمینگرد.
دیگران گنگ و نفهمیده مینگرند. دو برادر مروت و حکمت مینشینند.
مروت: [خشن] نان را چند میخری؟
شرزین: از دنیاوی هیچم نیست؛ مزد از من دریغ کردهاند. بیایید این بوق ــ [کسی رغبتی نشان نمیدهد]، این چنته ــ [همچنین]، این کتاب!
حمرا: [مشتاق] بهتر چه داری؟ سربند یا شانه یا آینهای!
شرزین: کارم آینهداری است!
خیرو: [خوشحال] کو؟
شرزین: آینهای روی شما از او پوشیده؛ پنهانِ شما بر وی آشکار.
آنها به هم مینگرند سر درنیاورده؛ حکمت در حالِ کشف پسِ کلهی خود را میخاراند.
حکمت: غرایب آدمی هستی، عجایب صورتی داری.
شرزین: آری آدمیان به آینهها شبیهاند. آینهی زنگاربسته تو را کدر نشان میدهد، و آینهی ترکخورده تو را شکسته، و آینهی صیقلین یا مواج تو را صاف یا معوج. و این جز آن است که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگاربسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من گاهی به کلی خُرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار تصویرِ خُردِ شما پیدا بود.
غیرت: [بیطاقت] راست میگویی ما را نشان بده.
مروت: در برابرِ نانی!
شرزین: پس بنگرید [دو دستِ خود را دو سوی سر چون قابی میگیرد با دو پنجهی باز] در خویش بنگرید: پایههای تختِ سلطان بر دوشِ شماست، و پایههای تختِ خلیفه بر دوشِ سلطان است؛ پس آن نیز بر دوشِ شماست.
مروت: این چه میگوید؟
فرصت: نامهایی که مرا میترساند.
غیرت: نان دادن به او؟ من که نیستم.
همه میدوند. صدای رفتنِ آنها را شرزین میشنود و سراسیمه سر میگرداند.
شرزین: کجا رفتید؟ دشمن را بر شانههای خود حمل میکنید و دوست را زیرِ پای مرگ مینهید؟
(#بهرام_بیضایی. طومارِ شیخ شرزین [فیلمنامه]. تهران: روشنگران. ١٣۶٩. چاپِ ٢. صفحهی ۶۶-۶٨.)