مُردم ز قلم بازیِ تان، فصل تفنگ است
شب نامه زیاد است، شبیخون بنویسید
تیری است فراتاخته تا سینه ی فرعون
سنگی که به پیشانی قارون بنویسید
هر زخم به زخمی، که چنین است عدالت
تا کی بنشینیم که قانون بنویسید؟
هیهات که صبحی بدمد زین شبِ بی شور
آینده همان است که اکنون بنویسید