احمد حامدی را می شناسم، آنقدر خوب که می دانم برای روی صحنه بودن شبهای بسیاری را بیدار مانده، تمرین کرده و سختی کشیده تا به اینجایی که هست برسد، برای 30 شب عاشقی روی صحنه.
آنقدر خوب میشناسم که میدانم برای بچه های فرم، زحمت کشیده تا با کمترین امکانات آنها را مهیای حضور روی صحنه کند.
شاید اگر او و دوستانش حامی مالی داشتن دو چندان دیده و شنیده میشدند. اما حیف که سالنهای خصوصی تئاتر از این عشق خالص سو استفاده میکنند و گروهی پر شور را اسیر و عبیر هزینههای هنگفت میکنند.
پس میماند خلاقیت گروه، احمد حامدی در هر کارش رو به جلو حرکت کرده است، هر نمایشش خلاقانهتر از نمایش دیگر، او با نوشتن نمایش نامهای در قالب رئالیسم جادویی سعی میکند از دنیای مردگان مفهومی برای زندهگان بیاورد، مفهومی از عشق، خانواده، رفاقت، سیاست، مفهومی که گاهی تماشاگر را به خنده وادار میکند و گاهی با اشک و در آخر به کمی فکر.
گاهی لازم است فقط عاشق تئاتر باشید تا متوجه شوید چه سختیهایی یک گروه برای به اجرا رساندن کار داشتهاند.
همگی خسته نباشید و به امید هر شب عاشقی روی صحنه.