برای فهم پیکره پیچیده و در هم تنیده داستان باید در هزارتویی تاریک داستان، قدم بزنیم. باید گاهی چشمانمان را ببندیم و رویاپردازی کنیم برای مشاهده درست همه چیز هرگونه تلاش برای یافتن چراغ کاری بیجا و نادرست است چرا که اصلا نور و راهی مشخص وجود ندارد که اگر وجود داشت دیگر نمایشی خلق نمیشد و روح حیوانی خرگوش نمی توانست ما را در شناخت این هزارتو که نقطهی پایانی ندارد یاری کند. هر چه بیشتر به دنبال شناسایی نمادها و رسیدن به انتهای آن باشیم، کمتر به نتیجه میرسیم.برای فهمیدن شاه مردنی نیاز به درک همهچیز نیست شاید باید به یک نگاه کلی ، به نور کم صحنه، به بازی زیبای بازیگران یا گاهی به روایت ساده یک دیوانگی بسنده کنیم چرا که همه ما دیوانه ایم.