دنیا رو سرم خراب شده / از درون بدجور به هم ریخته ام /خفه خون گرفته ام /دلم پر شده از نفرت و خشم و انزجار...یاد التماس برادرش می افتم که میگفت خواهرم را نبرید ما اینجا غریب هستیم وجودم اتیش میگیره....
دست ها از دست تان، ای سنگ چشمان! بر خداست!
گرچه می دانم
آنچه بیداری ندارد،
خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست!
با تمام اشکهایم ،
باز نومیدانه خواهش می کنم:
بس کنید!
بس کنید!
فکر ...
چقدر این شعر به دلم نشست ممنون بابت این انتخاب به جای شعر