از صفحه فرزانه سهیلی:
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندر این کار دل خویش به دریا فکنم..
می دانم.. یاد گرفته ام که بازیگر تئاتر باید تحت هر اتفاقی هر شب راس ساعت روی صحنه برود...
چه کنم من تا ابد در این شهر مهاجرم .. و باید برای وداع با پدر نازنینم به اصفهان می رفتم و نشد که این هفته در کنار گروه نازنین سگ ها و
... دیدن ادامه ››
استخوان های مادرم باشم.. از مژگان عزیرم که به جای من هانا را زندگی کرد ممنونم. و از فردا با تمام جانم در کنار گروه نازنینمان روی صحنه خواهم بود.
درست است زندگی گاهی سراسر رنج است.اما .. اما.. هنر نجاتمان خواهد داد..تئاتر نجاتمان خواهد داد...