نقش گیاهانی طراحی شده با مداد که در جاهایی مداد رنگی بر آنها اثر گذاشته هم واقع گرایانه است هم خیال برانگیز. انگار گیاهان مرده و یا ناروئیده را در کنار گیاهان زنده ی حال تماشا می کنیم انگار چرخه ی مرگ و زندگی را به تماشا ایستاده ایم همان که نقاش از آن در عبارت موجز اش به گردش غم و شادی تعبیر کرده بر دیوار ورودی نمایشگاه آثارش. به یاد این بیت شیخ شیراز می افتم: "غم وشادی بر عارف چه تفاوت دارد؟/ ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از او است"و این معنی که هنرمند هنر زیست همان عارف است که کس نمی شناسدش اما او نقش می زند خیالات اش را که الهام یافته از جریان زندگی. عارف بی کشکول و بی جار و قال که آرام و لطیف می زید احساس می کند و نقش می زند آن چه در یافت می کند از دیدن، نقشی هنرمندانه از دیدنی عارفانه. همچنین است تکثر انواع نقشی که از یک موضوع می توان زد که به هزار و میلیون و بیشتر می تواند رسید اما همه یکی است و یک معنا دارد و وحدت یک معنا در کثرت بی نهایت شکل و رنگ ، وسعت و آرامش را به جان بیننده می نشاند.