(خطر لو رفتن داستان)
**
ساعت 8،14 نمایش شروع شد و ماسک زدن اجباری نبود.
صدای سرفه ها در طول نمایشی که سکوت مهم ترین نیازشه بیداد می کرد.
بازی بی نظیر و نفس گیر حامد رسولی تنها نقطه ی روشن این نمایش بود.
استفاده از ویدیو پروژکتور و نور نه چندان مناسب اون که برای بیان دیالوگها استفاده می شد خیلی مناسب نبود چون برای چشم بی از حد خسته کننده بود و منو از نمایش دور می کرد.
تا بخش سوم تونستم همراهی کنم ولی بعد از اون متن دیالوگ هارو جسته و گریخته
... دیدن ادامه ››
می خوندم.
متن تماشاگر را همراه نمی کرد. می دیدم که بعضی ها از هم در مورد معنی و مفهوم متن می پرسیدند.
متن های طولانی که بازیگر زن همه را به یک شکل با حرکات دست و بدنش ادا می کرد انگار فقط یک حرف را می گوید، بدین صورت که، اندکی چرخش در دست چپ و کمی خم شدن رو به جلو. همه ی جمله ها اینگونه بازی شد.
توضیحات اضافه ای که از ویدیو پروژکتور روی زمین پخش می شد بسیار ناواضح بود. نمی دانم قبلا کسی انتهای سالن نشسته بود که ببیند آیا آنها هم می توانند بخوانند. برای من در ردیف 10 به سختی خوانده می شد.
بر روی سرعت حرکات می شد دقت بیشتری اعمال شود.
بازیگر مرد حرکاتش خشک و کند و ربات گونه بود ولی هنگام خوردن غذا به یکباره بیش از اندازه سریع شد.
برای القای کندی و صبر و برای قرار دادن بیننده در یک سیر عمیق شهودی، نیاز به ضرب آهنگ پیوسته است ولی نه در موسیقی نه در سرعت جلو رفتن داستان این نیاز برآورده نشد.
در بعضی مواقع سریع و اکثر مواقع بی نهایت کند بود
داستان 10 قسمت داشت که از قسمت چهارم کم کم صدای خمیازه ها و لولای صندلی ها بلند شده بود.
هنگامی که بازیگر با سایه خود درگیر بود،. متن گفته شده توسط سایه به صورت قرینه و آینه ای نوشته می شد که نمی دانم آیا کارگردان انتظار داشت همه بتوانند قرینه ی متن را هم بخوانند؟
همان نگاه کردن به صفحه نمایش برای چشم انسان خسته کننده است چه برسد خواندن قرینه ی متن.
در یک مورد که به نظرم توهین آمیز هم بود متن به صورت قرینه در صفحه ی کوچک زیر دکور آمده بود که اگر کسی توانست آن را بخواند واقعا شاهکار کرده.
ویدئو ی انتخاب شده برای پس زمینه بیشتر به شبی پر ستاره می مانست تا شکوفه های گیلاس.
هیچ شکوفه ای در کار نبود، هیچ عنصر چشم نوازی در دکور دیده نمی شد. هیچ رنگی به متن نپاشیده شده بود. آن هم برای متنی از ژاپن. عجیب بود.
همه چیز ویدیو ای بود. متن نتوانست پیامی منتقل کند.
اگر کسی از قبل با شکوفه های گیلاس و سامورایی ها و مناظر ژاپن در ارتباط بوده باشد، شاید تنها با کلیت ایده ی این تئاتر ارتباط برقرار کند و لذت ببرد،. آن هم تنها به علت تجربه ی شخصی. ولی غیر از این احساسی روی صحنه خلق نشد.
کار پر زحمتی به خصوص برای بازیگر بود ولی حدود 40 دقیقه اضافی بود.
100 دقیقه برای نمایش بی کلام نیازمند خلاقیت بسیاری برای میخکوب کردن بیننده با فرم و درگیر نگهداشتن آنها است که در این مورد چندان موفق نبود.
در کل پایین تر از حد انتظار بود.
بازیگر مرد را ازین به بعد دنبال خواهم کرد. فوق العاده بود.