امشب این نمایش دیدم متاسفانه بعد ۴۵دقیقهبا تاخیر شروع شد
کار متاسفانه ضعیف،بازیها ضعیف،کارگردانی ضعیف،صحنه افتضاح،نقطه قوت کار می شد به لباس اشاره کرد،نمایشنامه هیچ درامی نداشت،و برام جالب بود اقای اصغری شما که بیرون پشت کلانتری،هوس و هفت دقیقه دوتا نمایشنامه ای که یه درام داره این چی بود؟؟؟،و فیلمنامه نویس هستین این نمایشنامه رو کی نوشته بود؟؟؟؟بازیگرها برای چی همش باید حال بدشون با مستی نشون بدن؟؟؟کاراکتره مرتض از اول ما می دونیم دائم الخمره قبول می کنیم و می پذیریم ،خانم کارگردان ساقی عطایی شما یک خانم هستین ایا عاشق شدین تا به حال؟؟؟شما باید حس و حال عشق رو به خانم فرنوش نیک اندیش یادآور می شدین...بازیگرها درک درست از موقعیت رو نداشتن متاسفانه ....حیف حیف از حسین پورکریمی بازیگر توانمند که تو این کار به دلیل هدایت اشتباه و نادرست کارگردانها بازی قابل قبولی نداشت...خانم اذین رئوف ضعیف و اشتباه بازی می کرد،شما دو کارگردان عزیز چقدر تمرین کردین؟؟؟چطور به خودتون اجازه دادین شعور منه تماشاچی زیر سوال ببرید ؟؟؟؟؟کار شما نمایش نبود،کار شما کنسرت بود که بازخوانی ترانه های قدیمی با آیتمهای نمایشی ضعیف بود....خوشحال هستین که سالن پره؟؟؟؟تماشاچی خسته و کلافه بود و یه چند نفری هم بیرون رفتن،شما مسئولیت دارین در قبال من تماشاچی،منولوگه اقای حسنی به بدترین شکل ممکن اجرا شد،فرزاد حسنی ادم باهوشیه کاش از هوشش تو این کار استفاده می کردین و بهش به عنوان دو کارگردان می گفتین مونولوگ را فریاد نزن ارام بگو و درد عشقت را درک کن، و فریاد بی صدا بزن باور کنید که تاثیر گذاریش هزار برابر می شد.....کاش از کافه نادری قبل از زدن صحنه دیدن می کردین،حداقل یه رومیزی برای میزها می ذاشتین،کاش فقط با دوتا صندلی لهستانی فضا روبه ما میدادین این دکور با رنگ خاکستری چیو می خواست بگه؟؟؟؟اقای اصغری نویسنده محترم شما در مورده عشق حرف زدین کدوم عشق؟؟؟کدوم درام ؟؟؟داستان شما چیو می خواست به من بگه؟؟ خدایی چند روزه این متنو نوشتین؟؟ از شما بعیده این متن.....در کل کار ضعیف و متاسفانه بد...و این کار به شعور من تماشاچی توهین کرد فقط می تونم اینو بگم......