کاش این همه دوستی که از این کار این چنین تعریف کرده اند یک نقد درست میکردند که بلکه برای کارگردان کار درسی شود برای کارهای بعدی اش...من به معنی واقعی مرگ بازی بازیگر در برابر متن را دیدم..حیف شدن بازیگر در برابر متن.پوچ شدن کارگردان در برابر متن.وقتی بازی های به این حد رئال به این حد خوب از بازیگران دیدم دلم میخواست بروم به کارگردان بگویم برادر من آخه چرا؟اگر شما کارگردان خوبی هستید اگر بازیگران به این خوبی رو هدایت کردید واقعا آیا یک درصد حتی یک درصد این همه ضعف متن و متوجه نشده اید؟وقتی دیدم نویسنده خانم تبریزی هستند با توجه به شناختی که از آقای ترابی برای کار فوق العاده و بزرگی مثل ما کی هستیم داشتم با توجه به شناخت از کار کیارش حق گو در کویین که من عاشقش شدم با خودم گفتم حتما کار فوق العاده ای میبینم.اما متن و که دیدم اصلا گیج شدم.هزار تا خورده داستان هایی که نویسنده حتی بلد نبوده جمع اش کنه.نه اینکه نتونه بلد نبوده.کاش اقای قادری از متن دیگری استفاده میکردید.من خودم سن ام بالاست اما خوب میفهمم که این متن حتی دیالوگ هاش و شوخی هاش قدیمی و لوس بود.شخصیت های زن و شوهری که قربان صدقه هم میشوند چقدر تکراری یعنی حتی خلق کارکتر ها تکراری.وقتی میبینم کارهایی که الان روی صحنه میرود چقدر جوان گراست کارگردان های جوان و پر انگیزه نویسنده های خوش فکر و بازیگران پر از حرف میفهمم که این کار اسیر تجربه گرایی شده است و اسیر این کلمه که خب پس حتما آدم با تجریه متن خوبی خواهد داشت.. آقای کارگردان بازیگران عزیز و پر از استعداد را و انرزی خود را خرج یک متن بد کردی.که نویسنده یک قصه را آغاز کرده و پایانش را میدانسته ان هم یک قصه تکراری را اما وسط اش را نتوانسته جمع و جور گند.باتشکر محمد علی قرایی