بالاخره جور شد که منم بتونم این نمایشو ببینم یه جایی دیگه جلو اشکمو نتونستم بگیرم گفتم کی به کیه بزار بره پایین
کاش آقای افشاریان بک تو بلک ۲: اشک ها خودشون خشک میشنم بسازه از الان دو تا بلیطو فروخته شده بدونه
تئاترهای قبلی ایشونو ندیده بودم و واسه همین کلی حیفم اومد
بعد از نمایش پیاده تا ایستگاه رفتم و همش داشتم به دخترش فکر میکردم و غصه شو میخوردم
چندین جای نمایش حرفا رو خوب نمیشنیدم واسه همین خودم تو ذهنم با حرفای خودم پرش کردم. خدا کنه تو ب.ت.ب۲ همه دیالوگا مفهوم و رسا باشه و کاش تا اون موقع همه زندونا همه جای دنیا جمع بشن به جز جرایم سرقت و مخدر و بازجوها برن غازچرونی
از این تئاترها بود که تو راه میگفتم یه بار دیگه برم ببینم ولی خونه که رسیدم گفتم همین یه بار بسه غمش زیاد بود
اینکه وسط نمایش ملت گوشیشونو روشن میکنن ستم بزرگیه من سپردمشون به خدا پول بلیطو با مکافات جور میکنیم که لذت ببریم ولی کوفتمون میکنن