نه دلم برای این سوخت..
نه دلم آن را خواست..
نسوخت برای زنی که برای شرافتش گل می فروخت
نخواست زنی را که شرافتش را می فروخت...
دلم این روزها برای دلم می سوزد...
دل بیچاره ی من..
چرا سایه ای نمی بینم...
دلم سایه می خواهد..
لم دهد و سیگاری دود کند و چرتی نیز...
دلم خسته است..
دلم دلتنگ است..
شاید در آن معامله پایاپای در حال مستی،
دل دادم و کوه گرفتم..
دل و این همه سنگ؟؟؟
دل بیچاره ی من
از: خود