در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سحر محمدبیگی درباره نمایش مکبث: مکبثی که شبیه هیچ مکبثی نیست، صحنه ای به وسعت تمام جهان تمام آنچه علی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:30:48
مکبثی که شبیه هیچ مکبثی نیست، صحنه ای به وسعت تمام جهان
تمام آنچه علی کوزه‌گر در طول چند سال گذشته در تئاتر ایران، جشنواره‌ها و فستیوال‌های جهانی کاشته بود، تماشاگر در مکبث برداشت کرد. مکبث کوزه‌گر، اثری در کلاس جهانی‌ است، برداشتی پست‌مدرن و تلفیقی از چند لحظه پیش از تصمیم‌گیری مکبث برای کشتن دانکن. هیچ چیزِ پست مدرنیسم، بدون مشکل و رضایت بخش نیست. اعتبار یا سرزنش این نامگذاری را هم نمی‌توان به کسی نسبت داد. حتی واژه محبوبی هم نیست، چون پس از مدرن (در معنای ابتدایی، مدرن به معنی کنونی و جدید) یا پسامدرن یا معادل‌های این چنینی به خودی خود برای بسیاری گنگ هستند (در معنای تحت الفظی پس از جدید). حرکت جریان هنر از هستی شناسی (Ontology) به شناخت شناسی(Epistemology)، از این سوال که "پس از مرگ چه خواهد شد؟" به این‌که "هم اکنون در کجای کدام جهان، در خیال یا واقعیت، ایستاده‌ایم؟" حرکت از مدرنیسم به پست مدرنیسم است. از فاصله‌گذاری برشت( Alienation effect) در تئاتر تا بیرون آمدن شخصیت اصلی فیلم در سینما و فرارش با یکی از تماشاگران در فیلم وودی آلن رزهای بنفش قاهره
(Purple Roses of Cairo) به کارگردانی وودی آلن، از مقدمات ظهور پست مدرنیسم بودند. کلمه‌ای که برای مخاطب آگاه و با مطالعه، جرقه فکرها و سوالات بیشمار شناختی است و از سوی دیگر برای آن‌ها که نمی‌دانند، نمی‌خوانند و جریان هنر پسامدرن را نمی‌شناسند، محل خلاقیت‌های کلیشه ای، پوچ و بی محتوا با استفاده از عباراتی مثل هنر جوینتی یا هنر دراگی به عنوان سرپوشی بر ندانسته‌هایشان و شاید برون ریزی تجربه‌های شخصی غیرهنری.
علی کوزه‌ ‌‌‌گر جهان شکسپیر را خوب می‌شناسد، و در اقتباس‌های موفق دهه گذشته تئاترایران از آثار شکسپیر، از رویای نیمه شب تابستان و طوفان مصظفی ... دیدن ادامه ›› کوشکی گرفته تا مکبث رضا ثروتی و هملت قاسم تنگسیر طراحی نور انجام داده و در اینجا، دانش تکنیکالش او را مجهز به قدرت بازنمایی جهان پست مدرن بر صحنه تئاتر کرده است. ابتدای امر اینکه این کارِ تجربی، از طراحی صحنه آغاز شده، صحنه ای که آگاهی، پیش آگاهی و ناخودآگاه مکبث را به تصویر می‌کشد. تصویر روان مکبث، با حضور لیدی (با طراحی لباس شرقی) و جادوگر (که بیشتر از سه جادوگر اثر شکسپیر، یادآور جادوگرژاپنی بدون جنسیت با پوششی سفید در آثار کوروساواست )و نفس‌های دانکن در خواب پس از مستی،وصدای تمام بلندپروازی‌های سرکوب شده مکبث، درخشان است، کابوس‌وار است ولی ابدا ترسناک نیست. تاریکی اعماق ناخودآگاه، عقده‌ها، ترس‌ها وسایه‌های انتهای صحنه،نظریه کوه یخ فروید را هم بخاطرمان می‌آورد. نوک کوه یخ، مکبث هوشیار،خوشحال، وفادار و سپاسگذاراز گرفتن فرمانروایی کودور، اعماق کوه یخ، مکبث مغموم، الکن، ابژه میل لیدی، و درگیرودار توهم و اصوات. مکبث ناتوان و سرکوب‌شده وحتی به تعبیربرخی شکسپیرشناسان، مورد خیانت قرارگرفته، در تله پدیده اجبار به تکرار (Repetition compulsion) هم گیر افتاده و این مساله هم در چینش کارگردان به خوبی ساخته و پرداخته شده است.
میزانس، سایه ها، موسیقی، تکرارها و اصوات به خوبی تصویر شده و این خوب بودن را وامدار تلفیق تئاتر و سینما (نه ویدئوآرت)، شناخت المان های پست مدرن، نورپردازی فوق‌العاده و موسیقی و طراحی صدای هوشمندانه است.
مکبثی که میترسد، مکبثی که وفادار است، مکبثی که سقوط می‌کند، مکبثی که از سقوط میترسد، مکبثی که خیانت می‌کند، مکبثی که از خیانت میترسد، همه و همه در کمتر از یک ساعت در آمیزه ای جادویی از صدا، موسیقی، تصویر و نور تماشاگر را مسحور می‌کند. اگر نقدی بر این اثر وارد باشد، تنها به جهان متن برمی‌گردد، که البته درصد بسیار کمی از تمامیت اجرا را (به عنوان یک پرفورمنس آرت) تشکیل می‌دهد. متنی که به وضوح از فرم حاصل شده، نه از عمق و نه از جهان غنی کلام شکسپیر. نویسنده‌ای که به تنهایی حدود هزار و هفتصد کلمه بر زبان انگلیسی افزود، پس برخورد تقلیل‌دهنده و ساده‌انگارانه با چنین متنی، از جان کلام می‌کاهد.
جسارت تلفیق تئاتر و سینما، بازنمایی یک کابوس از منظر پست مدرن، تکیه بر تکنیک بیش از کلمه (که با توجه به متن، برد بزرگی محسوب می‌شود) و بازی و در نهایت خلق قاب‌های فراموش‌نشدنی از کابوس جاری در ناخودآگاه در لحظه خیانت/ در لحظه تصمیم‌گیری، یک اثر ارزنده و شایان توجه و احترام به مخاطب عرضه می‌کند. تکرارها در طول زمانبندیِ کار، بسیار فکر شده اتفاق می‌افتد، چرا که آشفته حالی شخصیت اصلی، به ملموس‌ترین شکلِ ممکن، به بیننده هم منتقل شود و در نهایت، موسیقی چند دقیقه پایانیِ کار، ما را هم در ورطه شک و دودلی غرق می‌کند، چرا که کارگردان در محو کردنِ مرزِ کابوس و رویا، واقعیت و خیال، صحنه تئاتر(جهان مکبث) و جایگاه تماشاگر(جهان مخاطب) سنگ ِتمام گذاشته و حتی رورانسی که فضا را بشکند هم ،در کار نیست. از عینیت جهان خودتان در پیدا کردن شماره صندلی در بدوِ ورود، در ذهنیت مکبث سّر می‌خورید و تا پایانِ موسیقیِ لحظه آخر، در همانجا می‌مانید. مکبث جاه طلب، مکبث مردد، مکبث تحت تاثیر قدرت، تک تک ما هستیم در همان بزنگاهی که در ملغمه رنگ‌ها، نورها، سایه‌ها و صداها کمتر از یک ساعت با آن مواجه می‌شویم.
مکبث به کارگردانی علی کوزه‌گر تا پایان هفته در سالن مولوی در ساعت 20.30 بر روی صحنه می رود و این برداشت آزاد، برای اهل فن و مخاطبان خاص تئاتر بویژه علاقمندان به تئاتر روز جهان و هنر پست‌مدرن و شکسپیردوستان توصیه می‌شود ولی تماشای آن حتی برای کسانی که داستان مکبث را نمی‌‌ دانند، به دلیل وفور جلوه‌های بصری و صوتی هنرمندانه خالی از لطف نیست.