همه چیز از تاریکی و سکوت و تنهایی شروع می شود و در نهایت به تاریکی و سکوت و تنهایی ختم می شود، زمانی که درد را می فهیم ،تازه شروع زندگی است و این زندگی است که ادامه دارد ،و ناچاریم به زندگی. زخم می زند و می رنجاند ،اما دلچسب است .از هوشیاری تا مستی ، از لحظه ی شروع یک عشق تا بوسه، از رفاقتهای پاک تا اخرین پک به سیگار.
زندگی ،روایت آدمهایی است که هستند ولی دیده نمی شوند،آنهایی که داستانی دارند، از عشق گم شده ی چهل ساله تا لذت وصف ناپذیری دیدن دخترکی و بوسهای به آن،.
روایت آدمی معمولی در بند انفرادی، محبوس با خویشتن در چهار دیواری که نمیداند امروز است یا دیروز، شب یا روز و کی می رسد آن فردایی که امید به رهایی است.
حکایتی است این صحنه با مستطیل و چهارپایهای در میان ، هرگاه که بخواهی زندگی را لمس کنی ،با دیگران صحبت و معاشرت کنی ، درکشان کنی با آنها بخندی و گریه کنی، چارهای نداری جز آنکه به حاشیه پناه ببری ، برای جستن پنجرهای و نگریستن به بیرون اما هرگاه با خودت خلوت می کنی و غوص می کنی در ژرفای خویش باید به میان صحنه بیایی، بشوی مرکز همهی دنیات، بجنگی با خویشتن خویش با هم سلولیت در چهاردیواری انفرادیت.
تاریکی ،در قابها و زمانهای نمایش این فرصت را می دهد تا مرور کنی آنچه دیدی و شنیدی ، گام به گام تو را همراه خود می برد تا پایان نمایش آنجا
... دیدن ادامه ››
که دیگر علی مستاصل از تمام دنیا است و همهی غم دنیا از عشقش گرفته تا رفیق جانش ، سرش آوار می شوند، می خواهد تا دقایقی رها کنیم آنچه در ذهن است که اگر چنین شود آزادیم از زندان انفرادی خود ساخته و برگشته ایم به تاریکی که از آن آمدهایم ، به تنها انفرادی که دوست نداریم از آن آزاد شویم