این نمایش بعد از نمایش "12 مرد خشمگین"، دومین کاری بود که از امیرعلی ابراهیمی میدیدم و به شکل مشهودی، این دو نمایش از لحاظ کارگردانی و سبک اجرا مشابه هم بودند. سبکی که مورد پسند من نیست. با اینکه کارگردان محترم، سعی در ارائه خلاقانه ای از فضای فکری خودش داره (و به نظرم در این راه هم تا حدود زیادی موفق هست) ولی نحوه ارائه کار را دوست ندارم. درهم برهمی و شلختگی، دیالوگ گفتنهای همزمان تعداد زیادی بازیگر با هم، اکتهای همزمان و... باعث عدم تمرکز تماشاچی میشه. خصوصاً برای تماشاچی عام این موضوع سنگین تر هست. در این شرایط اگر نکته ناب و جذابی هم ارائه بشه در این حجم از اطلاعاتی که داره به مخاطب منتقل میشه، گم میشه. من با اینکه در ردیف اول نشسته بودم ولی خیلی از دیالوگها رو از دست میدادم و فکر میکنم افرادی که در ردیفهای دورتر نسبت به صحنه نشستن این مشکل رو عمیقتر و بیشتر لمس میکنن.
پ.ن: یک توصیه دوستانه به امیرعلی ابراهیمی عزیز، شما به عنوان یک کارگردان نمایش قطعاً بهتر از من میدونی که زبان بدن در انتقال مفاهیم به مخاطب تاثیر بسیار بیشتری حتی نسبت به لحن بیان دارد. پس درخواست از تماشاچی برای ثبت نظر در حالیکه دست در جیب هستی و ارتباط چشمی با مخاطبینت برقرار نمیکنی، نمیتونه اونها رو ترغیب به انجام این کار بکنه.