در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا درشتی نژاد درباره نمایش بانوی محبوب من: به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم یادداشتی در باب نمایش بانوی محبوب
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 21:47:45
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم

یادداشتی در باب نمایش بانوی محبوب من به کارگردانی خانم گلاب آدینه

نویسنده: علیرضا درشتی نژاد

نیلوفری در مرداب:
(نیلوفر نام گل بسیار زیبایی است که در نقاطی مانند مرداب ها می روید و بر فضای ناپسند اطراف مرداب اتمسفری پسندیده میبخشاید، در فرهنگ های ... دیدن ادامه ›› گوناگون این گل نمادهای مختلفی را در قصه های اساطیری خود یدک میکشد ولیکن در بیشتر اوقات از این گل به عنوان نماد ریاضت یا امیدواری یاد میشود)
شیوع ویروس منحوس کرونا در طی دو سال اخیر همواره علت مرگ بسیاری از همکیشانمان بوده ولیکن خسارات وارده از سوی این مرض تنها بر جان آدمیزادگان محدود نمیشود بلکه این دشمن بی انصاف زیان های بی شماری بر کالبد هنر این مرز و بوم نیز روا داشته و در میان هفت موقعیت مختلف هنری،هنر تئاتر بیشترین ضربه را از سوی آن متحمل شده است.سیر نزولی کیفیت اجراها و ورود افراد فاقد استعداد و دانش، جولان دادن روشنفکر نماهای وطنی در نگارش نمایشنامه ها و قایم شدن آنان پشت واژه های أبزورد و پست مدرنیسم و همچنین عادی شدن تماشای تئاتر در سالن های خالی از حضور تماشاچی از جمله دست اورد های تئاتر ایران در طول دوران کرونا بوده مگر در یکی دو مورد استثنا مانند نمایش قصه های شهرزاد به روایت سنمار از حامد شیخی، معضل ما در این دوسال بر سر بد بودن نمایش ها نیست بلکه مسئله بر سر بودن یا نبودن است(وجود یا عدم وجود)، آیا این اجراهایی که در تماشاخانه های مختلف به لطف اقوام عوامل اجرایی تا نیمه ظرفیت سالن پر میشوند تئاتر هستند؟
البته که در ۹۹درصد مواقع خبری از تئاتر نبوده، بلکه مردابی بد منظره و مملو از روشنفکری و نابلدی را بر روی صحنه برای ما عرضه میداشتند. نمایش بانوی محبوب من اما مرحله ی بود و وجود را پشت سر گذاشته و با هر معیاری که در نظر گیریم تئاتر است، تئاتری که پشتش تجربه ای ژرف خوابیده، عواملش مستعد و با دانش اند، نویسنده پشت واژه های تهوع آور قایم نمیشود و اقوام عوامل اجرایی سالن را آکنده نمیکنند بلکه این مخاطبین جدی عام و خاص تئاتر اند که به اصل خویش باز گشته اند و سالن را مملو از وجود خود میسازند.
آمیزش دوگونه مختلف هنری (موسیقی و تئاتر) به میزان لازم در کار نه کمتر و نه بیشتر مهم ترین عامل جذب مخاطب در این اثر است، قصه و موسیقی های جاری در طول نمایش به هیچ عنوان درگیر غلو نشده و بسیار عامیانه میپندارد، بازی های روان شده بر صحنه تماما تئاتری، کنترل شده و اندازه است، رقص و آواز ها گاهی بی منطق و اضافه هست ولی به هیچ عنوان زننده نیست، شوخی ها و موقعیت های کمدی در این کار کاملا نو هستند و در مقابل شوخی های شنیع متداول پانزده سال اخیر نئوفیلمفارسی ها و تئاتر های فاقد ارزش و خلاقیت هنری قرار میگیرند. نمایشنامه اما اشکال اصلی این اثر است و در بسیاری از موقعیت ها و کنش ها در ذهن مخاطب سوالهایی بر جای میگذارد که محکوم به بی پاسخ ماندنند. قصه کشش کافی را دارا نیست و مصائب شخصیت ها قبل از مطرح شدن حل میشود و همین دست از مشکلات سبب گشته تا اصلی ترین موقعیت اجرایی در نمایش شکل نگیرد و آن عشق بین کارکتر های اصلی است که به هیچ عنوان برای مخاطب ساخته نمیشود و گیر و دارهای پس از آن هم برای مخاطب مسئله نیست. لیکن در فضای مرداب بد منظری به نام تئاتر ایران در دوران کرونا، نمایش بانوی محبوب من با تمامی معضلات نمایشنامه خود، نقش گل نیلوفری را که بر منظره ی بد منظره اطراف مرداب چند صباحی زیبایی و امید میبخشد را ایفا میکند.