امشب به دیدن تن ها در سالن سایه رفتم.
سال ها از آخرین باری که به تماشای نمایشی رفته بودم می گذرد. درواقع می توان به اجرا توصیفی مثل شاهکار نسبت داد. اصلا نفهمیدم چگونه زمان گذشت و نمایش به اتمام رسید. فقط متوجه شدم همه بلند شدند و شروع به دست زدن کردند پس من هم بلند شدم و محکم برای این اجرا دست زدم. درواقع در بهترین زمان ممکن تمام شد و پایان زیبایی داشت. بازیگران کاملا توانسته بودند مصیبتی که در آن شرایط می کشند را به ما القا کنند. درکل لذت بردم. نور، لباس ها(اتفاقا اینکه آن هشت نفر به جای لباس سرباز ها کت و شلوار پوشیده بودند جالب بنظرم آمد. )، انتخاب بازیگران، موسیقی و لحن و دیالوگ های بازیگران(زحمتی که برای این مورد کشیده شده بسیار بسیار محسوس بود). و حتا سالن... تا بحال آنجا نمایشی ندیده بودم ولی این تجربه، تجربه ی بسیار لذت بخشی بود. ممنون از تیم نمایش و تهیه کنندگان. غمگینم که آنقدر دیر متوجه این نمایش شدم و زمان کمی مانده تا اتمام این دوره از نمایش ها. امیدوارم این تیم باز هم همچین آثار زیبایی بسازند تا درآینده موفق شوم از اولین کسانی باشم که پس از اتمام نمایش برای آنها محکم دست می زند.